عکس نامه!
سلام پسرکم! منو ببخش که دیر به دیر وبتو آپ میکنم .آخه این روز ها فقط برای خواب برمیگردیم خونه و اصلا فرصت ندارم.این یکی دوماه اوج فصل کار برای دامپزشکا هست و بخاطر همین بابایی دیر برمیگرده /یعنی زود زودش ساعت 10 شبه.واسه همین از ما میخواد که خونه عزیزجونت بمونیم که نگران نشه.و ما هم همش مزاحم عزیزتیم. بگذریم از اینکه عمه عاطفه نازنین هم از زنجان اومده و ما همش دوست داریم پیشش باشیم و از بودنش لذت ببریم.تو هم که در نگاه اول عمه رو نشناختی و تو بغلش بغض کردی بعد یکی دوساعت چنان با عمه جون دل و قلوه رد و بدل میکردی که ما همه انگشت بر دهان بودیم! و این رابطه عاشقانه ادامه دارد... موضوع مهم دیگه ای که این روزها اتفاق...
نویسنده :
فاطمه مامی امیرحسین
12:43