امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره

مسافری از بهشت

سه هفته تا پایان...

1390/6/13 11:04
1,506 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرکم!

فقط سه هفته دیگر روي ماهت رو  خواهم دید و سرشار خواهم شد از حس مادر بودن...

دلم برای اون لحظه تنگ میشه...از حالا دلتنگش هستم تا همیشه...لحظه ای که صدای

اولین گریه تو رو بشنوم...کاش ميدونستم که تو اون لحظه چیکار خواهم کرد....مي خندم

یا اشک شوق میريزم؟ميترسم یا مبهوت میشم؟راحت میشم يا دلم برای روزای اینقدر

به تو نزديک بودن تنگ میشه؟...نميدونم...فقط میدونم از داشتنت خیلی خوشحالم...

خوشحالم که مشتاق داشتنت بودم و خدا تو رو به من داد...خوشحالم که درست همون

وقتی که دعوتت کردیم اومدی...خوشحالم که خدای مهربون همیشه هوای مارو داشته

و دست بزرگ و مهربونشو همیشه پشتمون حس کردیم...خوشحالم که تو هر مرحله از

زندگیمون فقط احساس خوشبختی کرديم و بس...خدایی که به وعده خودش عمل

کرد و هیچوقت دوتا جوون کم سن و سال رو تنها نذاشت و هیچوقت دل و زندگیشونو

خالی از یاد خودش نکرد و همیشه مثل یه نسیم مطبوع تو خونشون وزید و همه عشقشو

نثار کرد تا اونا عشق از یادشون نره...

و تو...تو پسر کوچولوی من...خوشحالم که تو همچین خونه اي به دنيا میای...خوشحالم

اونقدر ذخیره محبت داريم که تا ابد سیرابت کنیم...خوشحالم که وقتی اومدی که پدر و

مادرت به بلوغ پدر شدن و مادر شدن رسیده بودن و همه جوره منتظرت بودن و تو هم

منتظرشون نذاشتي...

.................................................

از چند روز نبودنم عذر میخوام آخه شارژ اینترنت پرسرعتم تموم شده و بود و خوردیم

به تعطیلات عید فطر و...ولی اعتیاد هم بد دردیه ها!

این یه هفته ده روز حسابی خماري کشیدم و هی فایلاي لپ تابو مرتب کردم الکی!!  

اما ترک اعتياد فوايدي هم داره مثل مرتب کردن و گردگيري اساسي خونه و....

بخصوص سيسموني گل پسرمونو حسابي ضدعفوني کردم و روشونو پارچه کشيدم

تا تميز بمونه ...آشپزخونه و بوفه ها و...هيچوقت فکر نميکردم آخراي بارداري اينقدر

توان داشته باشم...خدا رو شکر واقعا...

................................

اما عکس شماتيک اميرحسينم در پايان هفته 35 البته با دوسه روز تاخير...

هفته 35

كودك شما در حال بزرگ شدن است! وزنش بيشتر از 2250 گرم شده و طول بدن او هم كمي بيشتر از 45.7 سانتي متر است. هرچند رحم شما جاي گرم و نرمي است، اما چون فضاي داخل رحم كمي كوچك است كودكتان نمي تواند در آن شيرجه بزند يا غلت بخورد! البته او همچنان به لگد زدن ادامه خواهد داد. اكنون كليه هاي او كاملا رشد كرده اند و كبد او نيز مي تواند مقداري از ضايعات بدن را فرآوري و دفع كند. رشد فيزيكي كودك شما تقريبا به پايان رسيده است و او در چند هفته آينده فقط وزن اضافه خواهد كرد.

...................

16 روز مونده....

13/شهريور/90









پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

فاطمه
14 شهریور 90 12:37
سلام فاطمه جون،ممنون که سر زدین،بعد از جلسه شورای امنیت با همسری حتما از نظراتون استفاده میکنم
راز
14 شهریور 90 13:52
امير حسين خان ديگه چيزي نمونده بدنيا بياي. خودت اومدي ميبيني مامان و بابا چه اتالق خوشگلي برات درست كردن و چه سيسموني برات خريدن. همش مباركت باشه و به سلامتي بياي بغل مامان گلت و از همه وسايلت به سلامتي استفاده كني عزيزم.
یلدا
14 شهریور 90 17:52
برای امیر حسین:
تنها خدا می داند بهترین در زندگی ات چگونه معنا می شود... من همان را برایت آرزومندم...


ممنونم خاله جونم
سعيده
16 شهریور 90 10:57

سلام ماماني
مرسي كه اين نوشه هاي عاطفي و واسم مي نويسي....فك كنم بعد ها كه بخونم و بدونم با چه احساسي به دنيا اومدم،رضايت دروني خوبي داشته باشم


قربون مامانی گفتنت برم...
سعيده
16 شهریور 90 10:59
يه دختر دارم تا نداره به كس كسونش نميدم به كسي نشونش نمي دم به كسي مي دم كه ....... قابل توجه مامان يلدا با اون پسر شيطونو شماليش
سارا
19 شهریور 90 1:41
سلام دوست جونام ، خوبيد اين آخريها جه حسي داري، من كه آخراش هم خوشحال كه مي تونم سپهرم رو بغل كنم و قربون صدقش برم هم ناراحت كه دوران خوش بارداري تموم مي شه البته دوران خوش از بابت اينكه سپهر همش پيشم بود و با هم خيلي خيلي در ارتباط بوديم حتي موقع خواب نمي دونم فهميديد چي گفتم خودم يه ذره فهميدم


آره سارا جان منم احساساتم متناقضه فکر کنم این حالت عمومیت داشته باشه.مرسی که اومدی گلم
مامان ریحانه
22 شهریور 90 22:41
سلام مامان قشنگ انشاله این روزای باقیمانده هم به سلامتی تموم میشه تو مشهد نایبالزیارت بودم برای تو امیر حسین کوچولوتم دعا کردم انشاله بزودی با پسر طلا به پابوس آقا بری