امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

مسافری از بهشت

شب یلدا

1390/10/1 2:04
935 بازدید
اشتراک گذاری

شب یلداس ولی دلم گرفته....مریخی های نازنینم خوابن...عاشق هردوشونم

اومدم یه چیزی بگم و برم...بدون عکس بدون هیچ واژه خاصی...بدون هیچ تکلفی...

اومدم بگم خانواده نازنینم خیلی دوستون دارم...گرچه شما به شب نشینی شب 

یلدا اعتقاد ندارین یا به خود شب یلدا ...امامن دوست داشتم امشب کنارتون بودم

حتی اگه میزدین تو ذوقم و همتون ساعت 10 میخوابیدین...دلم فامیل میخواد...

یه جمع خانوادگی گرم...بدون حرف و حدیث،بدون سردی...بدون ملاحظات جانکاه...

دلم دوست میخواد...دوست...دلم دوستای خانوادگی میخواد که تنهایی کشنده

من و پوریا رو پر کنن...تنها بودیم تو ارومیه...خیلی تنها...مذهبیا قبولمون نداشتن چون

مثل خودشون خشک نبودیم...امروزیا قبولمون نداشتن چون مثل اونا فکر نمیکردیم...

دانشگاه تموم شدولی تنهایی ما تموم نشد...ارومیه تموم شد اما تنهایی ما تموم 

نشد....دلم فامیل میخواد....دلم دوست میخواد...دلم عمه هامو میخواد و خاله هامو...

دایی هامو و مادربزرگا و پدربزرگامو....دلم دوستامو میخواد...همشونو....دلم امام رضا 

رو میخواد و عطر حرمشو....چقدر امشب دلم تنگه....

اما یه شب یلدا هست که هیچوقت یادم نمیره...پوریای نازنینم یادم نمیره که تو هرچی

پول تو جیبت داشتی داده بودی و یه کیک شکل هندونه خریده بودی با کلی آجیل 

مرغوب و میوه...چقدر عکسای قشنگی گرفتیم اونشب با گوشی سامسونگ 100هزار

تومنی من....اما امشب با دوربین کنون 400 هزار تومنی هیچ عکسی نگرفتیم...چقدر دلم

گرفته امشب...کاش چشمام کمتر ببارن و بذارن که بی غلط بنویسم...

اومدم بگم بابای نازنینم، مامان فرشته خوی من!

داداش بهتر از برگ گلم زن داداش زلال و مهربونم!

عشق همیشگی من پوریای خوبم!

و امیرحسین معصوم و دوست داشتنی من!

همتونو دوست دارم و دلم میخواد یه روز دور هم جمع بشیم و همه همونطور زندگی

کنیم که هم خدا دوست داشته باشه و هم بنده های خدا...

....................................................

شاید این پستو بعدا حذف کنم ولی الان به نوشتنش خیلی احتیاج داشتم....منو ببخشین 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مریم گلی
1 دی 90 12:22
عزیزم ...دل قشنگت چرا گرفته ؟؟؟فدات شم بالاخره دنیاست دیگه باید باهاش ساخت ...انشالله زود زود در کنار خونواده مهربونت دور هم جمع میشین ..بوس ..منم خونادم شهرستانند خودم تهرانم ...منم دیشب کلی گریه کردم توی بغل شوشو ...بوس


مرسی عزیزم خوش آمدی به وب حقیرانه ما...
مامان نفس
1 دی 90 15:57
عزیز دلم انشاله روزهایی بیاد که پر از خاطره های شاد باشه برات.خیلی خوبه که اینقدر راحت و قشنگ احساساتتو مینویسی.هر روز و هر شبی که بلندترین خوشی ها رو داشته باشه میتونه یلدای عشقتون باشه برات یه عالمه لحظه ارزو میکنم پر از بوی ارامش همون چیزی که همیشه میخوای انشاله همیشه در پناه خدا باشی دوست مهربونم. منظر حضور گرم ومهربونتم
آسمان
1 دی 90 20:19
عزیزم .. امیدوارم دل نازنینت هیچ وقت دیگه نا آروم نباشه گلم .. یادمه تو یکی از تاپیک هایی که گذاشته بودم اومدی بهم انرژی دادی که میشه با اضافه وزن هم مامان شد ..این ماه موفق نشدم اما وقتی میام وبلاگت یه جونی میگیرم میگم منم شاید خدا یه پسر ناز مثل امیرحسین بهم بده .. قدرشو بدون که من در حسرتشم ..زنده باشی عزیزم


امیدوارم به حق امام حسین خدا یه پسر ناز بهت بده
مامان سارا
2 دی 90 11:21
♥              ♥                   ♥   ♥             ♥      ♥            ♥           ♥                    ♥                     ♥  ♥                     ♥              ♥           عزيزم غصه نخور ، خدارو شكر كن يه شوهر خوب ، يه پسمل آقا در كنارت هست ، خدا بزرگه انشااله همه مشكلات حل خواهد شد.
مامان علی
2 دی 90 22:22
سلام عزیزم. وقتی این پستت رو خوندم غم عجیبی همه ی وجودم رو گرفت. من هم طعم غربت رو چشیدم و کاملا حال آلانتو می فهمم. ولی عزیز دل ،بودن درکنار مریخی هایت همه ی این محدودیت ها و محرمیت ها رو جبران می کنه با این وجود از صمیم قلب برات آرزو می کنم بعد مسافت به اندازه ی فاصله ی دل عاشقت کوتاه کنه. همیشه شاد باشی
هستی و لبخند
2 دی 90 22:52
سلام شب یلدا همدرد بودیم من وتو عزیزم منم درست همین حسارو داشتم چند ساله که دارم منم دوستای خوب خانوادگی می خوام که باهاشون راحت باشیم با هرکی رفت و آمد کردیم آخرش یا مشروب خور از آب در و مد یا مخدری و بی اعتقاد .... نشد که بشه .... خدایا شکرت حالا من و لبخند تنها تو این آپارتمان صبح و به شب می رسونیم و می گیم خدایا شکرت .... دلم شلوغی می خواد امیر حسین نازمو ببوس
فاطمه
3 دی 90 14:48
سلام دختر دایی گلم این حرفا چیه می زنی تو یه پسر ماه و یه همسر خوب داری که به همه تنهایی هاو سختیها می ارزه . الهی من قربونت برم . درسته نزدیک نیستیم ولی همیشه در همه شادیامون خنده هامون به یادتون هستیم شاید بهترین دوست داشتنها به یادهم بودن باشد نه در کنار هم بودن. دوستت دارم. از روی ماه امیرحسین جونم ببوس.
مریم
4 دی 90 15:02
بچه جان خیل ملت دراستانهای مختلف کشور نتظر عکسای گلپسرتن این روضه ها چیه که میخونی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ تازه فلسفه شب یلدا اینه که ادما یه دقیقه بیشتر بخوابن همین !!!!!!!!!!!!
مامان باران
5 دی 90 11:59
نبینم مامان خانون خدایی نکرده دلت گرفته باشه.این دوری هاست ه باعث میشه قدر هم دیگرو بیشتر بدونیم روی ماه امیر حسینت رو ببوس
خاله نسرین.مامان صدف و سپهر
5 دی 90 15:14
فاطمه جونم دلم گرفت از دل گرفتنت.درکت میکنم چون من کشیدم این روزا رو .اون سالهایی که از خونواده دور بودم همه این لحظاتو گذروندم. غصه نخور خانمی دوری تموم میشه.دوباره دور هم جمع میشین. راستی مگه قرار نبود بیای مشهد پس چی شد؟
مامان محمدجواد
9 دی 90 15:37
قدر دو تا جواهرتو بدون
مامان سانای
28 دی 90 9:05
چه زیبا حرف دلت را می نویسی
مادر کوثر و علی
1 اسفند 90 13:18
وای این پستت خیلی عالی بود مخصوصا این قسمتش چقدر عکسای قشنگی گرفتیم اونشب با گوشی سامسونگ 100هزار تومنی من....اما امشب با دوربین کنون 400 هزار تومنی هیچ عکسی نگرفتیم