من هم وقتی این پست رو از وب شیما جون خوندم قلبم داشت از جا کنده میشد واقعا آتیش گرفتم وقتی چهره ناز و معصومشو دیدم که دیگه اشکم سرازیر شد. باور کن که صورتش لحظه ای از جلو چشم نمیره. هرشب براش دعا می کنم مامانم هرشب مسجد میره اونم به همه گفته که براش دعا کنن.ان شالله که خدا دعای همه ی مارو قبول کنه و انار نازنین رو به آغوش مادرش برگردونه. تو هم خودتو زیاد اذیت نکن عزیزم بچه شیر میدی خوب نیست. فقط واسش دعا کن هرچی مصلحت باشه همون میشه
اين جريان ناراحت كننده رو توي يه وبلاگ ديگه هم خونده بودم كه خيلي متاثرم كرد و از خدا مي خوام اين دختر كوچولو رو خودش شفا بده آميــــــــــــــــــــــــــــــــن
سلام خدا بحق امام رضا شفاش بده خاطرات تلخ اون روزای سخت برام تداعی شد محبت بی دریغ مرحوم زن عمو واقای هنرمندی و ایثار اقای چوبداری و شرایط سخت ای روزاش برا اونم دعا کن
یه دلیل ناراحتی منم همینه.همش خاطرات تلخ اون روزا که خودم سوخته بودم یادم میاد.مدت ها بود فراموشش کرده بودم.اونوقتا فقط درد خودمو میفهمیدم.تموم اون لحظه های اون دوماه رو میگم که بستری بودم.ولی الان میفهمم درد شما و بابا از درد من خیلی بزرگتر بود خیلی....
سلام دوست گلم . خداررو شکر که حال انارنازنین هم رو به بهبودیه. برای بهبودیه کاملش دست دعا بر می داریم :خدایا به هر کس به اندازه ی بار غمش، صبر و شادی عنایت کن....آمیـــــــــــــــن
سلام فاطمه جون.خوبی ؟کجایی خانمی ؟خبری ازت نیست!نگرانت شدم.هر موقع وبمو باز میکنم منتظر دیدن پیامهای قشنگتم اما مدتیه خبری نمیگیری.ایشاالله که سالم باشی.
سلام
نمیدونم چی شد که ساعت 12 شب یادت افتادم! آدرس وبلاگت واسم خیلی فراره طوری که اگه فردا باز بخوام بیام باز مثل امشب باید سرچ کنم! اما خوبیش اینجاس که همیشه پیداش میکنم! اینه که عالیه!
واسه اون دونه ی انار خیلی ناراحت شدم اما حالا خوشحالم که بهتره! منم مثل بقیه مخصوص دعاش میکنم ایشالا خوب میشه!
اما برسم به گل پسر خودت نمیدونم یه کشش خاصی داره اولین عکسشو که دیدم با داد مامان اینارو صدا کردم که بیا تپل ماهممه رو ببین چه قد ناز شده و خواستنی!
همه باهام موافقن که پسر ماهت به اندازه ی لازم و کافی شیرین و دوست داشتنیه! (و البته گاز گرفتنی )
مامان ناصرو خاله جون رقیه و ندا هم سلام میرسونن به خانواده ی 3 نفرتون!
همیشه آفتابی باشین!