امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره

مسافری از بهشت

چهار ماهگیت مبارک!

1390/10/29 13:42
1,397 بازدید
اشتراک گذاری

برای تو مینویسم...

همسفر کوچکم...

برای تو که یک سال است میهمان خانه دلمان شدی...برای تو

که این روزها یک ساله شدی گرچه عمرت به چهارماه میرسد....چهارماهگیت مبارک

همسفر چهارباره من!چهاربار است که هم قدمم میشوی در زیارت مولای مهربانم...

آهوی کوچکم این چهارمین بار است که تو را به زیارت ضامن آهو می برم تا ضامن 

سلامتی و عاقبت بخیری تو باشد...میدانم از یاد برده ای سفرهای پیشینت را و از

یاد خواهی برد سفری که فردا پیش رو داریم و مینویسم برایت این روزها را تا ازیاد

رفتنی در میان نباشد...اول بار که زائر صحن و سرایش شدی هنوز هیچکس نمیدانست

بودنت را جز قلب مادرانه ام....قلبی که هیچ مدرکی برای مضاعف تپیدنش به عشق

کودکش نداشت...کودکی که هنوز چند سلول لرزان بیش نبود که مشتاقانه تقسیم

می شدند برای پای نهادن به ورطه هستی...و چگونه هر دم ایمان نیاورم به معبود

هستی بخش که خود شاهد بودم که چگونه از عدم هستی آفرید...

باردوم جنین سه ماهه ای بودی و مادرت در اوج سختی های بارداری ...

سوم بار کودک چهل روزه ام را در آغوش کشیدم و پرکشیدم به سوی مهربان امامم

و فردا بار چهارم است که تو همسفرم میشوی و من وتو هوای سرد مشهد را به 

عشق دم گرم  امام رضا و پدر و مادر نازنینم به جان میخریم و عاشقانه بال

می گشاییم برای آغوش پر مهرشان...

..............................................................

فردا عازمیم خدا بخواد...من و امیرحسین ...و کم کم این دونفری سفر کردنا داره

نگرانم میکنه...همه چیز مشهد خوبه جز نبودن پوریا...خودشم میدونه که بدون اون

عیشمون ناقصه اما چه میشه کرد...کار جزو جدانشدنی جوهره مرده و من گرچه

تلخی جدایی همیشه در کامم تلخه اما نمیتونم درک نکنم این قضیه رو...

خواستم بگم پوریای عزیزم همیشه هرجا باشیم تو کنار مایی چه تن نازنینت باشه

پیشمون و چه نه..

نایب الزیاره همه دوستای وبلاگی و غیر وبلاگیم هستم.هر کی دعای با اسم میخواد

کامنت بذاره!نیشخند

راستی یه خبر خوش بدم و برم...

به یمن قدم مبارک امیرحسین خوش روزی من ، با مجوز داروخونم موافقت شد و ایشالا

تا عید صحب داروخونه دامپزشکی میشم.خدا روشکر که از مسئول فنی بودن خلاص

شدم و حالا وارد مرحله جدیدی میشم.

 

قربون اون نوک دماغ قرمزت برم مامان...چرا فکر میکنی اگه دماغتو به سینه مامان 

فشار بدی شیر بیشتری گیرت میاد آخه؟!

 

میبرم میذارمت روتخت خودمون که غلت زدن تمرین کنی زودی میخوابی!اتاق خوابه دیگه!

 

فدای اون چشمای نازنین خواب آلودت مادری...

 

یعنی من عاشق این قیافه متعجبتما!...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

مامان ماهان عشـــــــــ❤ــق
29 دی 90 13:51
سلام.زیارتتون قبول.سلام خانواده مهربان رو هم برسانید.اونجا که رفتی بگو خدایا نی نی های مریض دلشون پیش تو و مادرای نگران چشمشون به لطف و کرم توست. امیر حسین عزیز رو ببوسید.
مامان ماهان عشـــــــــ❤ــق
29 دی 90 13:52
موقع شیر دادن با یه انگشت اون قسمتی که میاد روی دماغش رو عقب نگه دار تا راحت تر نفس بکشه و شیر بخوره.اینو تو بیمارستان به ما یاد دادن.
مامان ریحانا
29 دی 90 16:03
سلام چهار ماهگیت مبارک امیر حسین جون خدا براتون نگهش داره مرسی که به ما سر زدید
مامان علی
29 دی 90 16:08
امیر حسین جان چهار ماهگیت مبارک عزیزم.تو عکسی که خوابی چقدر شبیه علی من شدی عکسات خیلی ماه شده.

فاطمه جان باز هم منو لبریز کردی ازحریر نرم مهر مادریت.
مجوز داروخانه هم مبارک باشه حتما لایقش بودی گلم.سفرت بخیر عزیزم سلام ماروهم به بارون برسون .خوشا به سعادتت دوست گلم که میهمان امام رضایی برای همه ی مریضا دعا کن و برای پدر بیمار من.... ممنون که به یادم هستی . از الان دلم برات تنگ میشه
خدایا امیر حسین را در دستان "مادربهتر از برگ درختش" به مهر جاودان خود حفظ بفرما.


حتما به یاد پدر بزرگوارت خواهم بود عزیزم.خدا همه بیمارا رو شفا بده به حق امام رضا...
فاطمه
29 دی 90 23:44
سلام فاطمه جون خوبی ؟ امیرحسین جون هم که خدا رو شکر خوبه و رفته رفته داره نازتر از اینجا هم با اینکه از نزدیک ندیدیمش ولی دلم براش می تنگه. راستی مبارکاااااااااا باشه داروخونت رو می گم خدا رو شکر ان شاءالله به سلامتی و مبارکی مرحله جدید پیشرفتت رو طی کنی. عزیزم خوش به حالتون که زائر امام رئوفمان هستی . واقعا خوش به حالت دلم خیلی برا آقا تنگ شده حتما حتما تو حرم جایی که ملائک زائرش هستن برام دعا کن به امیرحسین جون هم بسپار دعام کنه آخه استجابت دعای اون رد خور نداره. به دایی محمد و زن دایی و همه سلام برسون. فدات
سعيده
30 دی 90 9:37
سلام عزيزم داروخونت مباركه عزيزم..... ان شا ا... به سلامتي و خوشي به خونوادت سلام برسون....بت خوش بگذره امير حسينم ما شاا... روز به روز نازتر و تودل بروتر مي شه مواظب خودتون باشين....مي بوسمت
مامان علی
1 بهمن 90 20:24
فاطمه کجایی دیدی انار رفت. هرچی گریه می کنم آروم نمیشم
مامان علی
1 بهمن 90 20:28
فاطمه از امام رضا بخواه که مامان و باباشو آروم کنه بخواه که بتونن بپذیرن خییییییلی سخته خییییلی
زیبا
2 بهمن 90 19:06
سلام.4 ماهگیت مبارک باشه.خدا حفظت کنه عزیز خاله
خاله نسرین.مامان صدف و سپهر
2 بهمن 90 23:23
فاطمه جونم چقدر خبرای جورواجور!حالا دیگه آسه میای آسه میری.خوش اومدی امیر گلمو حسابی بپوشون که هوای مشهد بدجور سرده. این گل پسرمو هم یه بوس آبدار بکنش .قربون اون چشمای قلمبش!!!!!!!!!!!!! و از همه مهمتر ناقلا !کولاک میکنی !داروخونه؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!! آفرین .امیدوارم همیشه موفق باشی.اما با امیرک چه میکنی؟
جوجه نارنجی ما
6 بهمن 90 0:26
قربونت برم اومدی مشهد خوب دختر چرا دیر میگی وقتی میای مواظب گل پسرت باش سرما نخوره
زهرا و زهره
6 بهمن 90 12:09
سلام فاطمه جون، خوبي؟اميرحسين كوچولو چطوره؟ خانمي مجوز داروخونت هم مباركه انشاا... به سلامتي بتوني نوردبون پيشرفت رو تند تند طي كني راستي نائب الزياره ماهم باش،قربون امام رضا بريم كه مارو دير به دير دعوت ميكنه
خاله هستی و لبخند
7 بهمن 90 15:32
سلام عزیزم زیارت قبول باشه قربون دل پاک امیر حسین که امام رضا می طلبش پی در پی راستی داروخونه زدی خبر کن من پدرم گاوداری داره ............
سپهر
8 بهمن 90 19:20
فاطمه جون ، خيلي دلم براتون تنگ شده قربون پسمل خوشگلت برم ماشااله براي خودش مردي شده ها بايد كم كم آستين بالا بزني عزيزم تبريك بابت چهارماهگي عزيز دل ، تبريك بابت مجوز داروخانه و التماس دعاي فراوان براي شفاي مريضا ، براي سپهري من هم دعا كنيد كه اين دفعه رفتيم دكتر بگه ديگه احتياج نيست عينك بزنه،دعا كن قسمت ما هم بشه آخه خيلي وقته دلم هواي امام رضا رو كرده يا امام رضا
مامان نفس
11 بهمن 90 17:31
سلام عزیزم همیشه از خوندن مطالب قشنگت پر از حس شادی میشم انشاله سایه مهربونت همیشه رو سر گل فرشته خوشگلتون باشه.........
مامان ثنا و ثمین
11 بهمن 90 21:29
سلام.زیارت قبول.خوش به سعادتتون. ما رو هم دعا کنید.