امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره

مسافری از بهشت

سال وب نامه...

1391/5/14 6:42
1,379 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرکم!

یک سال گذشت...یک سال از نخستین روزهایی که تو شدی مسافر بهشتی این

خانه مجازی...و من شدم نگارنده روزهای این مسافر هنوز از راه نرسیده...یک سال

گذشت از آن روزهای من و تو که با هم مینگاشتیم روزانه های با هم بودنمان را در این

سفحه سپید ...آن روزها چه برقی میزد این قرمز دوست داشتنی و امروز اثر انگشتان 

کوچک نازنینت بر نقطه نقطه مانیتور و کیبورد به من لبخند میزند...و من بجای برق انداختن

دوباره،بوسه میزنم بر جای سرانگشتان شیرینت...اگر آنچه در بارداری انجام میدهیم در

سرنوشت جنینی که می پروریم صاحب اثر باشد بی دلیل نیست این علاقه بی حد تو

به سیم و دوشاخه و کامپیوتر و لب تاپ و....چرا که روزهای بسیاری را تو در بطن من و من

در حال عاشقانه نگاشتن برای تو در این کلبه مجازی مان...و حال یک سال میگذرد و مرا 

باورش سخت است که آن موجود نادیده درونم که هر لحظه اضطراب زود آمدنش را و خوب

رشد نکردنش را داشتم ...امروز کودکی داناست که بسیاری از حرف های مرا میفهمد

و گاه خود را حتی به نشنیدن میزند در حالیکه پنهانی میخندد!باورش سخت است اینهمه

تغییر تنها در یک سال...چرا که نه؟مگر من خود یک سال پیش آنگاه که شمع 26 سالگی

تولدم را همین روزها به باد میسپردم اینقدر سرشار بودم از ترانه مادری؟مگر این تغییرات

شگرف در من نیز شکل نگرفته؟

خدای مهربانم را سپاس که این ترانه را بی کم و کاست درونم زمزمه کرد...

......................................................................

سالگرد تولد وبلاگمون مبارک!(7/مرداد/90)

تولد 27 سالگی خودمم مبارک!(9/مرداد/64)

تولد 28 سالگی پوریا هم مبارک!(21/مرداد/63)

.....................................................................

تو این یک سال پست های جوواجوری تو وبلاگم گذاشتم که همشونو یجورایی

دوست دارم .چون معمولا وقت بی حوصلگی وب نمینویسم.ولی این سه تا پست

رو از همه بیشتر دوست دارم.البته تو پست هایی که به امیرحسین مربوط

میشه.وگرنه پست های دیگه ای هم هست که قدر اینا دوست دارم.دلم میخواد نظر 

شمارو هم بدونم.کدوم یکی رو بیشتر میپسندیدن؟میخوام پست برترم رو اعلام کنم!

http://mosafer1.niniweblog.com/post1.phpاولین پست وبلاگ.

 

http://mosafer1.niniweblog.com/post17.phpآخرین پست بارداری

 

http://mosafer1.niniweblog.com/post18.phpاولین پست تولد

 

و بین پست های غیر مربط به امیر حسین:

http://mosafer1.niniweblog.com/post40.phpپستی برای همسرم

 

http://mosafer1.niniweblog.com/post49.phpپست روز مادر

 

http://mosafer1.niniweblog.com/post51.phpپست روز پدر

ممنونم که وقت میذارین.اگه نکتهای...پیشنهادی انتقادی هم دارین برای

بهتر شدن وبلاگ خیلی ممنون میشم که بهم بگین.

 ....................................................................................

مامانی بخدا من میفهمم که اون انگشت کوچولوی اشارت تازه موتورش روشن شده 

و تو دوست داری همه دنیا رو با همون یه انگشت نازت کشف کنی...اما خواهش میکنم

تو هم اینو بفهم که اون چیزی که تو صورت بقیه برق میزنه و تو میخوای با همون یه

انگشت کشفش کنی و فشارش میدی...چشمه چشم!!!!و وقتی فشارش میدی

تا چند ساعت درد میکنه!حالا هر چی دلت میخواد کلید چراغ و دکمه آسانسور و 

دکمه های لباسشویی و ظرفشویی رو که باید رو پنجه پاهای نازنینت بلند شی تا دستت

بهشون برسه رو با همون یه انگشت فشار بده!ملالی نیست!اما به چشم و چال ملت

رحم کن!بماند که چندصد بار وسط فیلم دکمه تعویض کانال رو روی تی وی فشار

میدی و ما همه ضد حال میخوریم...بماند که وقتی مامان داره یه صفحه رو تو مانیتور 

نگاه میکنه چند صد بار دیگه دکمهEnd رو میزنی و آخر صفحه رو برای مامان میاری تا زیاد

زحمت نکشه!بماند که عاشق دکمه پاور لب تابی و اگه درش بسته نباشه چند بار

با همون پاور روشن و خاموشش میکنی...بماند که عاشق تمام دکمه های دنیایی!

حالا چرا این وسایل بخت برگشته دکمه دار رو مثل زاغی که طلا میبره تو لونش قایم

میکنه میبری زیر مبلا میچپونی؟بعدم سرتو خم میکنی دنبالشون میگردی اینقدر

"گولو" میشی که میخوام درسته قورتت بدم!الان زیر مبلامون عالمی داره ها!

دستاتو که میگیریم مثل بچه گربه میگیری از آدم میکشی بالا!وقتی میرسی به سرشونه

شروع به رقص و پایکوبی میکنی!کلا دنبال یه بهانه ای که نی نای نای کنی...سوار

شونه های هر کس میشی شروع میکنی به محکم تکون دادن خودت که یعنی برودیگه!

وقتی هم بنده خدا شروع به حرکت میکنه لبخندرضایتت منو میکشه!

چشمم کف پات اشتهات خوبه و به هیچی نه نمیگی غیر از تخم مرغ که پزشکت 

خیلی تاکید داره بخوری.انواع میوه و غذا و بیسکویت و کیک و نون و خرما و ...رو خوب

میخوری.خدا روشکر.و اینکه با اینهمه زیاد وزن نمیگیری منو خوشبین میکنه به اینکه

ژن خوردن و چاق نشدن رو از خانواده پدریت به ارث بردی و خوشبحالت شده!

جدیدا عاشق گاز گاز کردن شدی و از سر سرخوشی هر کس رو دوست بداری گاز 

میگیری!از شصت پا تا لپ و ابرو و بینی و ...هرجا گیرت بیاد گاز میگیری.ووقتی مثلا از

دستت فرار میکنیم غش غش میخندی.هنوز علاقه ای به حرف زدن نداری.اصلا تقلید

نمیکنی .فکر کنم غرورت بهت اجاه نمیده!!

 

ماجراهای یک بچه دامپزشک:

اول لاکی رو میگیریم خوب بررسی میکنیم!

 

بعد مهره های گردنشو میشکونیم...

 

بعد چشمشو با همون لبخند همیشگی در میاریم!!

 

حالا بیمار مرده و ما با خیال راحت و با تعهد کاری فراوان تی وی تماشا میکنیم!

 

لباس بافتنی دایی علی وقتی کوچک بود...هنر دست مادربزرگ عزیزم...

 

اون روز رفتیم بازار این  نی نی شیطونو بهمون قالب کردن!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (33)

❤مامان آزی❤
12 مرداد 91 20:13
________________________$$$$$$$_______________$$____ ________________________$$$$$$$$$$___________$$$$$___ ________________________$$$$$$$$$$$________$$$$$$$$__ _________________________$$$$$$$$$$$$____$$$$$$$$$___ __________________________$$$$$$$$$$$__$$$$$$$$$$$$__ _____________________________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$___ ___________________________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$___ _________________________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$_____ ________________$$$______$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$_______ ______________$$$$$$$$_____$$$$$$$$$$$$$$$$$_________ _____________$$$$$$$$$$_____$$$$$$$$_$$$$$___________ ___________$$$$$$_$$$$$$$$__$$$$$$$___$$$$___________ __________$$$$$_____$$$$$$$$_$$$$$$____$$$_________ _________$$$$__________$$$$$$$$$$$$$$___$$$________ _______$$$$____________$$$$$$$$$$$$$$___$$$_________ ______$$$_________________$$$$$$$$$$$$____$$$$$$_____ __$$$$$$___________________$$$$$$$ I LOVE YOU !!!!!!!!! درود عزیزم میشه بیای وبلاگ ما برای مسابقه به سوگل و کیانوش کمک کنی؟؟؟
مامان علی
12 مرداد 91 22:05
سالگرد گشودن این پنجره ی زیبا رو به تو و همه ی کسانی که از این برکه ی زلال سیراب میشن تبریک میگم......بر سر انگشت لطیفت که به شیوائی بر تاروجودمون مضراب عشق می نوازی بوسه ای نثار می کنم و در خیالم پیکر عزیزت رو در اغوش مادرانه ام می فشارم ........عطر تنت رو به مشام می کشم و برای مادری که این تحفه ی الهی رو پرورانده ارزوی بهشت برین می کنم.......خدا رو برای این ارتباط شاکرم که خانه ی دلم از نور وجودت روشنی گرفت....امیر حسینم برای تو و همه ی فرزندان این سرزمین ارامش و اسایش ارزومندم.......... فاطمه جان خدا رو شکر که هم این خانه ی آبی تو و هم خانه های مجازی ما اگر چه با رنگهایی متفاوت، مامن و پناهگاه امنی برای دلنوشته هامون و تبادل افکارمون است ممنون که اینجا رو به دنیای ما بخشیدی. همیشه وقتی به اینجا سر می زنم توی نوشته های عمیق و قشنگ و کلمه های دلنشینش غرق می شم گاهی پرواز می کنم ...با اینکه از ابتدای راه باهات نبودم ولی این افتخار رو داشتم که ماهها قبل تمام پستهاتو بخونم و درس بگیرم و لذت ببرم امیر حسین دسته ی گل شیطونکم رو غرق بوسه کن... هر چی آرزوی خوبه مال تو بر می گردم و همه ی پستت رو می خونم .فعلا علی نمیذاره
مامان یه امیرحسین دیگه
13 مرداد 91 0:37
مبارکه چقدر مرداد ماه خطاره بر انگیزی براتون بوده. لپ پسمل خوشجلتم بکش الهیییییییی خاله
زهره مامان نیایش
13 مرداد 91 15:40
به به سلام سلام امسال دوست پارسال آشنا خوبی خوشی امیر حسینم خوبه دلم براتون تنگ شده خب بذار ببینم از کجا باید شروع کنم آها اول تولد خونه ی عشقتون مبارک عزیزم دست مامانی درد نکنه که توی این یه سال از جون و دل برات نوشته واقعا زیبا می نویسه خیلی قدرش رو بدون آفرین مامانی زنده باشی همیشه تولد فاطمه ی عزیزم هم مبارک و همین طور همسر خوبش بابای امیر حسین گل به به چه ماهیه ماه مرداد برای شما ان شاالله که همه ماههای عمرتون پر از خطرات قشنگ باشه چه جالب من و مهدی هم هر دو خردادی هستیم من 27 خرداد 64 مهدی 6 خرداد 63 جالبه نه الهی که همیشه زندگی تون سرشار از عشق باشه و همیشه شاد باشید و لباتون خندون همه پست هات عالیه فاطمه جون ولی حتما اینایی رو که گذاشتی می خونم بهت میگم ولی تو همیشه قشنگ می نویسی عکس های امیر حسنم چه ناز شده مثل خودش میگم خدا رو شکر اون موقع که اومدی پیش من هنوز انگشت تو چشم نمیکردی وگرنه فکر کنم نیایش کلاهش میرفت تو کلاهت!!! چی گفتم و همین طور گاز گازی کردن قربون شیرین کاری هات دوستون دارم
زهره مامان نیایش
13 مرداد 91 15:54
فاطمه جونم شرمنده من یکی که اصلا نمیتونم انتخابی کنم بین این همه زیبایی و شیوایی قلمت سبز همیشه گلم عالی نوشتی عالی عالی اولین پست زیباترین پایان و اغاز... برای همسر و مادر و پدر ....نمیدونم واقعا باید چی بگم فقط میتونم بگم لذت بردم وقعا قشنگ و دلنشین نوشتی خوش به حال امیر حسین و خوش به حال من که از دوست گلم کلی چیز یاد میگیرم
صفورا
13 مرداد 91 15:55
مباركه به اندازه يك سال خسته نباشي.
سعیده
13 مرداد 91 18:17
سلام عزیزم....فاطمه جونم تولدت مبارک....مامان کم نظیر وهمسر کم نظیر تر تولدت مبارک....صمیمانه واست آرزوهای خیلی خوب میکنم و میدونم که میدونی چقد دوست دارم و از 9 مرداد همیشه به خوبی یاد می کنم: X یه چیز جالب تولد پدر شوهر منم 9 مرداده...و می دونی که اونو هم خیلی دوست دارم بین پستهات واقعا انتخاب سخته کلوچه ،چون بیشترشونو دوست دارم... بین پستهای امیرحسین مموشکم....زیباترین پایان و خیلی دوست داشتم چون تو ذهنم ثبت شد و به جمله هات فکر می کردم زیباترین پست دیگه ات هم....دوست دارم خیلی واسم ملموس بود...چون پوریا رو می شناختم...و از اینکه خوشبختید با تمام وجود سرمست شدم. شب که حسین اومد بش نشونش دادم و اون هم تا آخر خوندش با اینکه از خوندن وبلاگ واقعا خوشش نمی آد
زهرا
13 مرداد 91 23:08
سلام گلم، یعنی یک سال گذشت؟! درکل سال90 ،سال پرماجرایی بود.امیدوارم دیگه تکرار نشه!!!!!! ولی باتولد امیرحسین به قول خودت: معبود مهربانم تو را شکر برای این معجزه بزرگ...تورا شکر برای لبخند دوباره ات به زمینیان ...تو را شکر برای امید دوباره ات به انسان... راستی پست روز پدر رو اشتباهی همون پست49 روز مادر رو گذاشتی!اگه وقت کردی یه نگاهی بهش بنداز عزیزم.
سارهـــ .
14 مرداد 91 9:08
سلام اینجا رو یکی از دوستان خوبم معرفی کرد به من یه مقداری از آرشیوتون رو خوندم خیلی قشنگ می نویسید لینکتون کردم که هر از گاه که فرصت پیش اومد بیام بهتون سر بزنم
مامان علی
14 مرداد 91 17:09
سلام فاطمه جان من بازم اومدم تولدخودت و عشقت مبارک خیلی خیلی مبارک .الهی سالهای پیش رو براتون بسیار زیباتر و پر بارتر از سالهای گذشته باشه و در سلامتی و شادی و ارامش بهترینها رو تجربه کنید.فكر كنم كه امسال امیرحسین هم يكی از بهترين هديه هايي بود كه از طرف خدا برای تو فرستاده شده بود. ان شالله تولد صد سالگیتون رو در کنار نوه هاتون جشن بگیرید
مامان علی
14 مرداد 91 17:24
و اما در مورد سوالی که مطرح کردی! هرچند جواب دادن و انتخاب کردن یک گل از میون اینهمه گل سخته در حالیکه می دونی هرکدمشون جدا از محتوا یه حس و حال و عطر و بوی خاص خودشون رو دارن، ولی از اونجایی که می دونم هدف خاصی از مطرح کردن این سوال داشتی و لابد برات مهم بوده من نظر نهاییم رو بعد از کلی سبک و سنگین کردن و کلنجار رفتن با خودم و دلم اعلام می کنم: من پست زیباترین پایان رو بسیار میپسندم چون با همه ی وجودم حسش کردم این ترانه ی مادریت رو...وبا پست بابا آب داد بخاطر تلفیق احساست و عکس روحانی پدر نازنیینت خیلی بهتر تونستم ارتباط برقرار کنم هرچند پستی که برای همسرت نوشته بودی رو هم بخاطر سادگی و بی پیرایه نوشتنت بسیار دوست داشتم. باور کن که خیلی خیلی سخت بود سوال امتحانیت و گلچین کردن از بین این همه گل. لطفا دیگه مارو در معرض همچین ازمونهای سختی که مجبوری دلت رو بذاری کف دستت، قرار نده . می بوسمت دستان بر قلمت رو
مامان علی
14 مرداد 91 17:32
اون امیرحسین ملوسکت رو هم به جای من گازگازش کن بخدا با بوسهای محکم هم دلم خنک نمیشه حالا گیریم که انگشت اشاره ش رو به نشانه انتقام فرو کنه توی جفت چشام . چقد دوس دارم این زاغک کوچولوتو ...چه جالب علی هم عاشق هرچی دکمه ست . فکر کن توی اوج گریه اگه چشمش به دکمه لباسم بیفته چشماش گرد میشه و حمله ور میشه به طرفش... خدارو شکر که خوش غذاست پسرم . برو خدارو شکر کن خدا خیلی دوست داشته .
فاطمه
14 مرداد 91 19:40
سلام دختر دایی جونم.
عاطفه
18 مرداد 91 3:35
سلام عزیزممممممم مبارکه ایشالا همه این مناسبتهای قشنگ ایشالا به زودی بیای از تولد امیر خوشگل من بگیییییییییی طاعاتتون قبول عزیزم دلم برات تنگ شده بود گفتم بیام یه سری بهتون بزنم مامان مهربونتو سلام برسون
مامان نیایش
18 مرداد 91 11:09
سلام فاطمه جونم خوبی الهی همیشه خوب باشی توی این شب ها ی عزیز ما رو از دعای خیرت فراموش نکنی امیر حسین رو ببوس
ارین و مامانش
18 مرداد 91 14:07
مادر کوثر
18 مرداد 91 15:24
سلام سلام مامانییییییییییییی بازم یه پست محشر دیگههههههههههه عالی بود همه ی تولدها مبارک عکسا و نوشته هاش خیلی زیبا بودن از اینکه وقتمو برای خوندن و دیدن این پست صرف کردم کاملا راضی ام
مادر کوثر
18 مرداد 91 15:26
ببین مامانی من این روزا خیلی تنبل شدم خب؟ فکر کنم به خاطر روزه داری خب؟ پس از من قبول کن که بگم همه ی نوشته هات عالیهههههههههههه همه ی پست ها رو قبلا خوندم. و به و کلمه به کلمه. باور کن راست میگم و همیشه از ته دلم گفتم واقعا هزار آفرین به این مامانیه دل پاک و زیبا قلم پس به خاطر این همه زیبایی و موفقیت بهت تبریک میگم و انتقادی ندارم جز اینکه کم میای پیشمون شاد باشید و سلامت
خاله نسرین مامان صدف و سپهر
19 مرداد 91 6:19
سلام فاطمه جون دوست گلم.خوبی.امیر حسین من چطوره؟وای خواهر تو رو بخدا یه فکری برای موهای بچم بکن.به باباش که نرفته چرا از این سن بچه موهاش ریخته!!!!!!!!!!! راستی تولداتون مبارک
راحله(مامان هوراد)
20 مرداد 91 8:18
وای وای قربونش بشم این آقا که هنوز کچله قربون اون کله خوشکلت بشم....یادش بخیر همسری دوست داشت پسرمون کچل باشه تا بتونه کله شو ماست بماله فاطمه جونم تولد خودت و همسرت و وبلاگت مبارک....به نظر من همه پستهای وبلاگت خیلی زیبا هستن...خیلی خوب و با احساس مینویسی.ولی اولین پست وبلاگت عالیه
مادر کوثر
20 مرداد 91 17:34
سلام مامانی طاعات قبول خوبی خانم دکتر؟ امیرحسین ناز و جیگر من خوبه؟ ببوسششششششششششششش راستی ما بازم بروزیم، دلت آب! آخیییی مامانی فرصت آپ کردن نداره واقعا حیفه این همه زیبایی رو از ما که بهتون دلبسته شدیم دریغ میکنی آپ کن دیگه
مامان سارینا
21 مرداد 91 10:07
سلام مامانی . 1 ساله شدن وبلاگتون رو تبریک میگم . انشالله که سالهای سال پا برجا و پر رونق باشه فدای این پسری خوشمزه و شیطون که با انگشتش خیلی خوب کار میکنه مامانی خوب ناراحت نشو دیگه انگشته خودش کار میکنه کاری به امیر حسین نداره که اصلا فکر کنم بچه ها کلا از انگشت بازی خوششون میاد سارینا هم عاشق کار کردن با انگشتشه جیگر این پسر مغرور بشم که از تقلید بدش میاد . خوب کاری میکنی عزیزم تقلید اصلا خوب نیست ولی امیر حسین حرف زدن بد نیستا یه خورده امتحانش کن دوستتون داریم . روی ماه گل پسری رو ببوسید . ضمنا همه پستهای وبلاگتون خوب و خوندنی بودن نمیتونم بهترین رو انتخاب کنم چون از نظر من هر 6 تا برترین بودن دست گل مامانی مهربون درد نکنه که قلمش حرف نداره
نازنین مامان نور
21 مرداد 91 15:13
ماشالا چه اقا شده امیر حسینم... قربون اون شکل ماهش بره خاله نازنین.. راستی نماز و روزه هاتون قبول دعا برای ما یادتون نره بوووووووووووووووووس
مامان مهربون فاطمه
21 مرداد 91 22:56
سلام گل بانومبارک باشه یکسالگی وبت.پستی که منو واقها متاثر کرد و اشکمو در آورد پست روز پدر بود واقعا زیبا و متاثر کننده بود.هنوز هم دوسش دارمو بهش سر میزنم.منم آپم خوشحال میشم سر بهم بزنی.اگه رمز هم خواستی بگو بهت بدم.بوووووووس برای امیر حسینم
مادر کوثر
22 مرداد 91 10:37
سلام سلام طاعاتتون قبول با یه فیلم و پست جدید از دخملم به روزیم و منتظر حضور و نظرات خوشگل شما
نگین مامان رادین
22 مرداد 91 12:09
سلام گلم ممنون که به فکرمون هستی و خدا رو شکر که برای اقوامتون اتفاقی نیافتاده عزیزم دعا کن برامون من که حسابی ترسیدم و دارم پس می افتم
مادر کوثر
23 مرداد 91 11:14
سلام عزیزم بوس بوس طاعاتت قبول
مامان نیایش
23 مرداد 91 12:20
سلام فاطمه جون خوبی خوشی امیر حسینم خوبه طاعاتتون قبول نیایش همین جا پیش منه سلام میرسونه
مامان نیایش
23 مرداد 91 14:10
سلام فاطمه مهربونم قربون محبتت می دونم سرت شلوغه عزیزم و ممنون که بازم پیش ما اومدی نمیدونم واقعا نظرت چی شده بوده ولی دلیلش همونه که خودت گفتی نیست که خیلی وقت داری این جوری میشهفدای مهربونی ات نازی از خودته گلم راستی بازم هر وقت وقتشو داشتی عکسی که با هم گرفتیم رو برام ایمیل کن البته اگه مشکلی نیست عزیزم نمی خوام اصلا اذیت بشی ممنون
مامان نیایش
24 مرداد 91 15:00
سلام عزیزم خوبی یادمه گفته بودی همه فامیل هات تبریز هستن امید وارم همگی سالم باشن مشکلی که برای کسی پی شنیومده ان شاا لله در پی این زلزله اخیر تبریز خیلی خسارت ندیده که نه؟ان شا الله که همه مردم ایران از بلا ها دور باشن


قربون دل مهربونت.آره عزیزم تبریزن ولی خدا رو شکر چیزی نشده فقط همه وحشت زدن...
مادر کوثر
24 مرداد 91 15:28
مامانی من حرفمو پس میگیرم یعنی هیچ انتقادی ندارم مامانی خیلی هم خوبه چون دیگه زود زود میاد پیشموووووووووووون
عمه عاطفه
24 مرداد 91 18:12
سلام سلام با اینکه دو روزه که برگشتم زنجان اما دلم واستون یه ریزه شده انتخاب کردن سخته ولی من اولین پست: مسافری از بهشت از دسته ی دوم پست باباآب داد رو بیشتر دوست دارم دوستون دارم هوارتااااااااااااااااااااااااااااا
نرگسی
6 شهریور 91 20:27
با تاخییییییییییییییر تولد وبتون مبارک باشه .. همه ی پستا عالین و واقعا نمیشه یکی رو انتخاب کرد .. من که همه رو دوست دارم واقعا قلم زیبایی دارین .. ولی پست روز پدر رو انتخاب میکنم ..