امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره

مسافری از بهشت

یازده ماهگیت مبارک!

1391/6/9 19:11
3,664 بازدید
اشتراک گذاری

ماه من سلام!

یازده منزل می گذرد از آن روز که هلال ماه کوچکم را به آغوشم سپردند و دستان کوچک

و سپیدش انگشت اشاره ام را سخت می فشرد و من در اندیشه راهی طولانی در

پیش رو...و ماه به ماه تو ماهتر میشدی نازنینم...و اینک آخرین ماهگرد زندگیت را به

صندوقچه خاطرات می سپاریم...حال که قرص ماه کوچکم کامل شده است دیگر

آرزویی جز دیدن سالگردهای فراوان زندگیت ندارم...دلم برای ماهگردهایت تنگ میشود

عروسکم...دیگر ماهی برای شمردن ندارم...ماه های سال اول تولدت به همان سرعتی

گذشت که ماه های بارداری...

و من چیزی ندارم جز خاطره ای شیرین از تک تک لحظه ها و دقیقه ها و ساعت ها

و روزها و ماه ها...و اکنون که تو به راستی قرص ماه کاملی شده ای و شب های آرام

زندگیمان را تا ابد مهتابی خواهی کرد باز هم خدای مهربانم را شکر می گویم بر این نعمت

بزرگ و بر این معجزه عظیم...که خلقت تو در برابر چشمانم عجیب تر و شگفت تر از گردش

ماه و ستارگان است...

کودک دلبندم!

به خدای بزرگ میسپارم تمام ماه های زندگیت را...و  تمام لحظه هایت را...و روزی را برایت

آرزو میکنم که چونان ماه تابان بر تارک آسمان علم و اخلاق و ایمان بدرخشی ...

و آن روز تماشا کنم جوان رشیدم را و به حسین(ع) تقدیم کنم نهالی که به عشق 

او پروردم...

........................................................................

این عکسا برای وقتیه که داشتم لباسای زمستونی امیرحسینو جمع میکردم.

تقریبا دوماه پیش.تا حالا قسمت نشده بود بذارمشون.فکر میکردم تا سال دیگه

این لباسا ممکنه تنش نشه و حیفه که عکسی باهاشون نداشته باشه.ولی حالا

فکر میکنم خیلیاش تنش خواهد شد!

 

 

قربون قد وبالات!بلد نبودی وایستی اونوقتا!بزور چند ثانیه سرپا نگهت داشتیم

 

مامان این کلاه موشی چیه سرم کردی گرمممممممممه!

حالا که اذیتم میکنی....هامممم میخورمت!

ببین چه موش بامزه ای شدم!(این عکس بک گراند گوشی بابایی!)

آقا موشه پشتشو کرد به دوربین!

 

تیپشو نگا!

 

بلوز و شلوار همون کت.

 

این عکسو خیلیییییی دوست دارم.نگا چه نازی کرده شیطونکمقلب

 

کلاه نوزادی مامانی بر سر....

 

هیییی خسته شدم دیگه چقدر عکس میگیری آخه؟

 

پی نوشت:هر کس عکسای امیرحسینو میبینه و بعدا خودشو میبینه میگه عکساش

از خودش خیلی تپل تره!نمیدونم چرا اینطوریه ولی الان که عکسای قدیمی رو نگاه میکنم

میبینم حق با اوناست!پسر ما معمولیه و تپل مپل نیست.ذکر این نکته ضروری بود!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

شبنم
10 شهریور 91 15:00
منم مثل شما تولد یه نوزاد و ایجاد همه تغییراتی که توی یک سال و بعد از اون تو وجود یه بچه رخ می ده و از اون هایی که تا حالا مادر بودن اون ها رو شنیدم ،یه معجزه بزرگ و بی بدیل خدای بزرگ و مهربون می دونم..حتی برای منی هم که مادر نبودم و فقط بقیه نوزادها و بچه ها رو دیدم،همه این ها خیلی جالب و حیرت انگیز بوده و شاید به قول شما خلقت یه انسان و دمیدن روح خدا در وجودش و بعد هم بزرگ شدن و قد کشیدن و رشید کردنش،از گردش ماه و ستارگان هم شگفت تر و عجیب تر باشه.. من لینک اون پست هایی که گذاشته بودید،هیچ کدوم رو نتونستم باز کنم تا نظرم رو تو انتخاب یکی شون بگم..اما قبلاها که اومده بودم وبلاگتون،فکر می کنم پست اول وبلاگ تون رو خوندم و اونو خیلی خیلی دوست داشتم..اگر اشتباه نکنم همون بود که تو فرودگاه بودید و حس کرده بودید حامله هستید،اما هنوز مطمین نبودید..اگر همین پست بوده،من به اون رای می دم!!!
شبنم
10 شهریور 91 15:03
در ضمن من نمی دونم که شما اصالتا تبریزی هستید و یا اینکه اقوامی اونجا دارید یا نه،اما باور کنید که همه ما هم از مصیبتی که اونجا رخ داده خیلی ناراحت شدیم و حتی همدردی کردن با اون عزیزان هم کار سختیه،در مقابل غمی که به اون ها رسیده. همسر من همیشه برنامه نود رو می بینه،و گاهی من هم می نشینم کنارش و با هم نگاه می کنیم..این هفته تو برنامه نود،گزارشگرشون یه دختر کوچولو رو نشون می داد که اسمش زهرا بود و مادرش رو از دست داده بوده..خدا می دونه که چقدر بغض کردم..ای شالله خدا به همشون صبر بده.
مامی امیرحسین
10 شهریور 91 15:22
سلام خیلی نازه عکساشم به این خوشتیپیو بامزگی لباس موشی خیلی نازه
عمه عاطفه
10 شهریور 91 15:56
سلام فاطمه جونم عکسای خیلی قشنگی گذاشتی واقعا دست مریزاد یازده ماهگیت مبارک عشقه عمه
زهرا از نی نی وبلاگ213
11 شهریور 91 2:52
الهییییییییییییییی عزیزم امیر حسین خوشکلم چقدر تو ماهی هزارماشالا چه عکسای نانازی مامان ازت گرفته دستش دردنکنه
مادر کوثر
12 شهریور 91 7:39
سلام عزیزممممممممممممممممم. یازده ماهگیت مبارررررررررررک وای مامانی عالی نوشت. حظ کردم. بوس بوس عکسا چه دوست داشتنی بووووووود بخصوص اون نوشته های زیرش راستی هر کس هم عکسای کوثر جون رو میبینه میگه از خودش خیلی بزرگتره!
شبنم
12 شهریور 91 11:23
الان که کامنت هام رو اینجا دیدم،متوجه شدم که تیکه اول کامنتی که اون روز براتون گذاشتم،ثبت نشده..پس دوباره می ذارمش سلام مامان امیرحسین. فکر کنم اینطوری باشه که وقتی که خیلی به یه نفر فکر کنی،بالاخره بتونی بری پیشش!و این همون اتفاقی یه که امروز برای من افتاد..راستش این چند روز حرف های شما خیلی فکر منو به خودش مشغول کرده بود. با خودم می گفتم چطور می شه که یه خانمی،وقتی که هیچ نشونه ای از ناباروری درش نبوده و می تونه خیلی راحت و عادی خودش فرزند دار بشه،به همسرش پیشنهاد بده که اول برن یه نوزاد از پرورشگاه بیارن،و بعد از اون خودشون بچه دار بشن.راستش حرف هاتون یه کم برام غریب بود..اما حالا که خوب فکر می کنم می بینم که خدا خودش با حکمت خودش می دونه که نعمت مادر شدن رو باید به چه کسی بده..
شبنم
12 شهریور 91 11:23
شاید روح من انقدری بزرگ نبوده که هیچ زمانی بتونم مثل شما فکر کنم و تصمیم بگیرم و شاید همه این ها بی اثر نبوده تو اینکه خدا خودش بدونه که یکی مثل من نباید مادر شدن رو تجربه کنه.
به هر حال این کار شما و همین که حتی به این مسیله فکر کردید و به همسرتون پیشنهادش رو دادید،قابل تحسینه و من خوشحالم که تو این دنیای مجازی با چه خانم هایی اشنا شدم که دارم چه چیزهایی رو ازشون یاد می گیرم.
آخرین ماهگرد تولد امیرحسین جان رو بهتون تبریک می گم..ای شالله یه روز خبر تولد 11 سالگی اش رو برامون بنویسید وهمیشه سالم و سرحال باشه و تو همون مسیری که خودتون دوست دارید و براش گفتید،قدم برداره..



این چه حرفیه شبنم جونم.بالاخره دیدگاه آدما فرق میکنه.نمیشه بگی روحت بزرگ نبوده.ممنونم بهم سر زدی
جوجه نارنجی ما
16 شهریور 91 1:14
سلامممممممممممممم خاله جونم مبارک باشه 11 ماهگیت بوس بوس عشق خاله
مادر کوثر
19 شهریور 91 7:59
سلام عزیزم دلم براتون تنگ شده بود عرض ارادت
راحله(مامان هوراد)
20 شهریور 91 12:37
11 ماهگیت مبارک عزیزممممممم دست مامانی درد نکنه چه عکسهای قشنگی ازت گرفته
مامان محمد فرهام
20 شهریور 91 13:32
lavashak.niniweblog.com/post36.php سلام خاله جونی میاین یه رای بدین به پسری ادرسو دادم شماره عکس 42 محمد فرهام ممنون اگه زود بیایین که دیر نشه
مامان نیایش
21 شهریور 91 13:42
سلام فاطمه عزیزم خوبی خوشی ببخش چند وقتی نبودم دلم براتو تنگ شده بود همیشه به یادت هستم عکس های امیر حسینم حالم رو جا آورد خیلی قشنگه یازده ماهگیش مبارک و چیزی دیگه نمونده به اولین زادروزش مبارک باشه و همیشه سالم باشه و لباش خندون ان شا الله
مامان علی
29 شهریور 91 21:49
همه روزهات مبارک باشه عزیز دلم. فکر کنم دیگه خیلی دیر باشه برای تبریک ایم پست اون هم در آستانه ی شب اولین تولدت . حتما این خاله ی گرفتارت رو خواهی بخشید مگه نه؟ ولی من یه حرف دیگه هم دارم و اونم اینکه توی همه ی این عکسات اگه دم دستم بودی ساندویجت می کردم ها
مامان علی
29 شهریور 91 21:51
عکس 1و4و6و8 رو خیلی خیلی دوسش داشتم