با هوش یا بی هوش؟
چند وقتی بود ذهنمون خیلی درگیر بود...هرچی باهاش کار می کردیم که همه
اون کارایی که بچه های همسن و سالش می کنن و پدر و مادرا ذوق میکنن رو
انجام بده، انگار که آب در هاون می کوبیدیم!
امیرحسین دماغت کو؟امیرحسین یا جواب نمیده یا دماغ مامان رو نشون میده!
امیرحسین بیا کتاب بخونیم.امیرحسین کتاب رو می بنده و عکس پشتشو نشون میده
امیرحسین بگو مامان بگو بابا بگو ....امیرحسین فقط میگه:اههههههههههه
تا اینکه امیرحسین یه حرکتی از خودش نشون داد که همه رو شگفت زده کرد!
اولا فکر میکردم اتفاقیه ولی وقتی چندین بار تکرار شد و خودم مراحلش رو از نزدیک
دیدم شاخ درآوردم:
مرحله اول!
تنها دکمه غیر لمسی روی گوشی بابایی رو فشار میده
مرحله دوم:!
وقتی دکمه لمسی قفل باز روی صفحه ظاهر شد اون رو لمس میکنه
حالا قفل صفحه باز شده!دوباره دکمه غیر لمسی رو فشار میده جالبه که میدونه اون
یه دکمه چندین عملکرد داره!
مرحله سوم!
با فشر دادن دکمه شاسی یه منوی شلوغ ظاهر میشه و امیرحسین در کمال ناباوری
مثل ما آدم بزرگا با اون انگشتای کوچولوش صفحه رو بالا و پایین میکشه
مرحله پنجم!
و از توی اون همه آیکن گیم مورد نظرش رو پیدا میکنه!این گیم ها شمال بن سخنگو،
تد سخنگو و فروت نینجا هستن!اولا فقط تا این مرحله پیش می آمد و بلد نبود باهاشون
بازی کنه ولی الان یاد گرفته و کلی مشت و لگد حواله این گربه بدبخت میکنه و کیف میکنه.
دیشب دیدم که داره باهاش حرف میزنه که گربه صداشو تکرار کنه!!!هر کلمه نامفهومی
رو میگفت و صبر میکرد گربه بگه بعد کلمه بعدی!
انجام این حرکات از یه بچه 14 ماه و نیمه کمی عجیب به نظرم میرسه.اینطور نیس؟
خوب خیالمون راحت شد که بچمون فقط بازیگوشه و البته خودرای!حتی در یادگیری...
این مراحل رو هیچکس بهش آموزش نداده و شاید با نگاه کردن به دست ما و شاید به
تجربه یاد گرفته باشه.به هرحال ازهمین حالا باید قبول کرد که هر انسانی تو زمینه ای
خاص استعداد و توانایی داره و وظیفه پدر و مادر شناسایی استعداد بچه ها و سوق دادنشون
به اون سمته. که البته از دادن این شعار تا عملی کردنش فرسنگ ها فاصله است!
............................................................
قبلا برای اینکه امیرحسین مهرم رو وقت نماز برنداره با یه مهر کوچیک که تو مشتم
نگهش می داشتم نماز میخوندم.اونقدر عادت به این مساله کرده بودم که حتی وقتی
نماز صبح میخوندم و امیر توخواب ناز بود هم همین کار رو میکردم!و خودم
فکر میکردم که بچم متوجه مهر توی دست من نمیشه!الان دیگه روشم رو عوض
کردم و با دوتا مهر نماز میخونم که اگه یکی رو برد اون یکی باشه.جالبش اینجاس
که حالا دیگه امیرحسین کوتاه نمیاد و مهر ها رو که رو زمین میبینه شاکی میشه
برمی داره و به زور میذاره کف دستم!شاید فکر میکنه از آداب نماز اینه که
یه مهر تو مشت نمازگزار باشه!هربار که برای رکعت بعدی بلند شم و مهرم رو
برندارم اهه اهه گویان خودشو میرسونه و مهرمو برمیداره میذاره کف دستم!
عصبانی هم میشه که چرا اینقدر بهش زحمت میدم و خودم وظیفمو انجام نمیدم!
یاد شرطه های مسجدالنبی و مسجدالحرام می افتم که اگه قرآن رو روزمین میدیدن
اگه مهربون بودن مثل برق برش میداشتن و میدادن دستت!اگرم نامهربون بودن
که اکثرا بودن!قرآن رو برمیداشتن و میبردن میذاشتن تو قفسه!حتی اگه داشتی
قرآن میخوندی!
...............................................................................
ما یه خبطی کردیم این آهنگ قبل و بعد اذان شبکه پویا رو ضبط کردیم و پسرک
ما یاد گرفت که مامان میتونه هر وقت بخواد اون آهنگ رو با کنترل مبدل دیجیتال
و نه کنترل تلویزیون!بیاره. حالا دیگه تو خونه ما روزی دست کم ده بار اذان ظهر
به افق تهران پخش میشه و یه کچل خانی هم محو تماشای اذان و شعرهاشه!
حالا مهم نیست که وقتی اون کچل خان اهه اهه کنان کنترل رو میاره مامان
مشغول دیدن فیلم مورد علاقش باشه!!
آهان یادم رفت بگم که تراک بعدی اذان، مامانی یه قسمت از راستش را بگو رو
ضبط کرده بود که بعدا ببینه که اگه حواسمون به خاموش کردن شعر اذان نباشه
همون روزی ده بار باید اون قست از راستش را بگو رو هم ببینیم!
.............................................................................
جدیدا امیر حسین یاد گرفته هرجا دلش میخواد پارک میکنه! یعنی عقب عقب
میاد و میشینه جایی که دوست داره. اکثرا رو پای مامان یا بابا یا عزیز جون.
ولی گاهی هم جاهی متفرقه و خنده دار!مثل لبه پایین میز عسلی یا مثل این:
بیچاره بابایی!
................................................................
اما سری دوم عکسای اتلیه که متاسفانه وقتی ازشن عکس میگیرم زیاد کیفیت اصلیشو نداره: