امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره

مسافری از بهشت

با طعم کیک شکلاتی!

1392/4/16 16:42
5,164 بازدید
اشتراک گذاری

از شما چه پنهون عشق آشپزی و شیرینی پزی از همون ایتدای کودکی یقه

ما رو چسبیده و ول کن ماجرا هم نیست!هرچی سالیان سال سرکوبش کردیم که دست

از س ما بردار که ما هر چی بپزیم لاجرم میخوریم و هرچی بخوریم لاجرم چاقتر میشویم،

انگار نه انگار....عشقه دیگه کلا حرف حالیش نیست!در هیچ زمینه ای!خلاصه بگم براتون

که در همین راستا وقتی وارد دنیای اینترنت شدیم هم این عشق همچنان به همون یقه

بیچاره ما سنجاق شده بود و ما هی از این فروم به اون فروم میرفتیم و دستورهای مختلف

رو امتحان میکردیم و.....چند سالی میشه!ولی چندماه پیش به سایتی برخوردم که تعریفش 

رو از برو بچ مامی سایت و نی نی سایت زیاد شنیده بودم ولی اونقدر عکسهایی که از 

غذاهاش میذاشتن خوشگل بود که فکر میکردم در حد حرفه ای هست و بهتره من یکی

حداقل بیخیالش بشم.اما یه بار که شب یلدا دنبال یه روش خوب برای گرفتن آب انار!میگشتم

برخوردم به یه چف عزیز...طیبه عزیزم که ما به اسم چف طیبه میشناسیمش که نه 

تنها یه آشپز و شیرینی پز ماهر که یه مهندس عمران خبره،یه خانوم شاغل تمام وقت،

یه همسر مهربون و یه مادر واقعی برای فرزندی که فقط 3 ماه از امیر من بزرگتره.مسلط 

به چند زبان زنده ی دنیا ،ورزشکار نقاش و.....و شخصیتی تمام وجهی به نظر من داره.

اگه برید سایتش از اینهمه حجم کارای زیبا در درجه اول کف میکنین!در درجه ی دوم اونقدر

قشنگ و روون توضیح میده که فوری دست به کار میشین...و در درجه سوم دیگه بیچاره 

شدین چون معتاد میشین!درجه چهارمش وحشتناکه!چون دیگه ذایقه تون هر چیزی

رو نمیپسنده و پاتون به سمت قتادی نمیره و فست و فود ....درجه پنجمشو دیگه 

نمیگم!

..................................................

همه اینا رو گفتم تا بگم من کلی تو این مدت از دستورات چف طیبه غذا و شیرینی 

درست کردم.اطرافیان هم خدایی در ناشی گری هام همراهم بودن.ولی از بین تمام

کیک هاش یه کیکی هست به اسم کیک شکلاتی.یعنی وقتی عاشق شکلات باشی 

ونیز عاشق کیک خونگی...تریکیب این دوتا میبردتت تو ابرها!انگار داری شکلات گاز میزنی 

ولی کیکه!تو موادش هم شکلات نداره ولی نمیشه گفت کیک کاکائویی چون کاملا 

مزه ی شکلات میده.این کیک با استقبال خانواده هم روبرو شد.و درست کردنش هم 

به نسبت بافت جالبش کار راحتی هست.فقط چون به نظر من این یه کیک ویژه هست

فقط به مناسبت های خاص درستش میکنم.و برای افراد خاص....

این کیک شکلاتی رو به افتخار فارغ التحصیلی عاطفه جون درست کردم....

 

این یکی برای روز پدر و برای پوریای عزیزم....

 

این کیک شکلاتی هم ویژه ی یه نفر که مثل خودم عاشششششق شکلاته

بله دیگه سعیده جونم.بردیمش سنندج

 

اگه گفتین این چیه؟بله بابای خوبم بعد از سالها هوس درس خوندن کرد و امتحان دکترا

شرکت کرد بدون یک کلمه درس خوندن!و در کمال ناباوری دو جا روزانه و دوجا هم شبانه

دعوت به مصاحبه شد.از مصاحبه هاشون تو اصفهان و شیراز اومدن کرمانشاه و این کیک

رو به افتخار ایشون پختم.

 

این کاپ کیک ها هم با همون خمیر درست شده برای اعیاد شعبانیه که من عاشقوشنم.

روش هم خمیر فوندانته.که قابل خوردنه .نوشته ها هم رنگ خوراکیه

چون سالگرد قمری محرم شدن من و پوریا هم با میلاد امام حسین (ع)هست این دوتا 

لاک پشت عاشق هم ساخته شدن.لبته اینم ایده ای چف طیبه ی عزیزه.باهمون فوندانت

 

اما هر بار که کیک میپختیم عمه عاطفه میفرمودن این کیک با خامه میچسبه و چون 

پروژه ی تهیه خامه خونگی دوبار با شکست مواجه شد ایشون خودشون برای نیمه 

شعبان زحمت کشیدن و برامون از قنادی خامه خریدن.و خداییش حق با ایشون بود!

البته قیافه این کیک دقیقا چیزی هست که طیبه جون با نام کیک بلک فارست تو سایتشون

گذاشتن .......

............................................

و اما.....

همه اینها بهانه ای بود برای ابراز شادی خودم از خبری که درست به اندازه ی 

یه کیک شکلاتی عالی کامم رو شیرین میکنه با هر بار یاداوریش....شاید خیلی هاتون

دوستای مشترک باشین و خبر داشته باشین...اما من دلم میخواد تو وب خودم هم ثبتش

کنم....

شبنم عزیزم در کمال ناباوری حالا صاحب یه آغوشه گرمه که امید داره برای انکه 

یه فرشته کوچولو رو در اون پناه بده....

و وبلاگی که با عنوان "در اغوش نخواهم فشردت..."قلب هر خواننده ای رو میفشرد

حالا تغییر پیدا کرده به نام "تو را حس میکنم در نزدیکی آغوشم...."......

و فقط خدا میدونه که چقدر خوشحالم ....درست به اندازه ی روزی که جواب آزمایش

مثبت امیرحسین رو گرفتم...یادم میاد که شب قدر چقدر همگی به یاد شبنم بودیم

واون میگفت همه ناامیدن از بچه دار شدن من شمادست بردار نیستین...و ما دست بردار

نبودیم چون خدای مهربونی هست که هر غیر ممکنی رو ممکن میکنه...و برای اون هیچ

سخت نیست که یک ناباروری خیلی نادر شاید برای اولین بار تو دنیا و تو یه کشور دور

و با روشی کاملا پیچیده از نظر بشر درمان بشه ...

خدای مهربونم با تمام ذرات وجودم تو رو شاکرم و با تمام امیدی که به قلب هامون

هدیه کردی ازت میخوام سال بعد این موقع شبنم عزیزم دوقلوهاش رو در اغوش بکشه

....

شیمای مهربونم تو خونه جدیدش یه اتاق پر از اسباب بازی برای نی نی تو دلش فراهم

کنه ....

و همه ی اونایی که شاید دوست نداشته باشن اسمشون رو بیارم ولی در انتظار یه 

فرشته از جانب تو هستن.....

............................................................

نا گفته نماند:

گفتم که من کیک شکلاتی رو برای افراد خاص و با انگیزه ی خاص درست میکنم

و خبر بارور شدن تخمک ها ی نازنین شبنم نازنینم اونقدر برام عزیز بود که دست 

به کار بشم!ولی از بد حادثه وسط پخت کیک برقها رفت و چون من از ماکروفرم 

برای پخت استفاده میکنم حسابی مستاصل شدم و تا وسایل توی فر گازم رو 

در یام  و گرمش کنم و.....خلاصه کیکمون پفش خوابید.گرچه کلا این کیک زیاد پف نداره 

و بافت مرطوب و چگالی داره.ولی خوب....یه چف واقعی اونه که هیچوقت تسلیم

نشه!

با تخلیه کردن مواد کیک و خرد کردنشون با چنگال و اضافه کردن دو قاشق خامه 

و ورز دادن و گرد کردن و غلطوندن در پودر نارگیل این ترایفلای خوشمزه رو درست 

کردم.که دقیقا مزه ای همون کیک بعلاوه نارگیل رو میداد و برای مهمونی ها که اغلب 

دنبال یه آپشن شیک و کوچولو هستیم فکر بدی نبود.ضمن اینکه واحد سرو هم 

کوچیکتر=کالری کمتر!

باید اضافه کنم امیر حسین به هیچ عنوان کیک شلاتی دوست نداره!ناراحت

 درضمن باید اضافه تر کنم که همه این کی ک ها که میبینین در عرض دوماه پخته شدن!

فقط نمیدونم همیشه همه شاکین که من کیک شکلاتی کم درست میکنم!تعجب

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (24)

راحله
16 تیر 92 20:12
آخ جووووووووووووووووونم به به به
بابا کدبانوووووو
دلمون ضعف رفت آخه خانومی از دست تو
باید منم دست به کار شم اینطوری نمیشه!
عجب!!!! تبریک!!!! تبریک!!!! بابا هزار ماشالله به این پدر باهوش و با انگیزه!!!!
خیلی خیلی تبریک بگو از طرف من
شبنمی هم عشق منه دیگهههههه خدا میدونه چقدر خوشحال شدم و اشک ریختم وقتی دیدم نتایج ازمایشش مثبت بود.انشالله سال دیگه نی نی به بغل باشه لااقل یه بهونه داشته باشه واسه اینکه دیر به دیر وبشو آپ میکنه


مرسی راحله جونم.خیلی لطف داری.اره بابا ما رو هم کف بر کرد!ایشالا که شبنم سال بعد اینموقع یه مامان کامل با یه سر خیلی شلوغ باشه!
منا مامان الینا
17 تیر 92 8:17
ااول صبحی پاشی بیای ببینی که دوست عزیزت یه پست شکلاتی خووووشمزه گذاشته چه حالی میده ها!

ای وای سلام علیکم مامی شیف امیر حسین!

منم همیشه عاشق کیکهای شکلاتی می بوده ام!!

میگم این مامان شبنم دیگه رففففففف و پیداش نشد ها! هی بهش مسج میدم میگم بیا عکسهای الینا رو ببین هی میگه اوا خواهر سرم شلوغه!!!! میبینی ترو خدا !!
الان که اینطوره فردا که نی نی گوگولی مگولیش میاد (ایششششااالا )به نظرت شبنم ما رو بخاطرش میاره عایا؟؟؟!!!
نه والا!!! اگه بهش مسج بدیم میگه ببخشیند شوما؟!!!!

راستی به فینگیلی من رای دادی مامان فاطمه؟





بله!شبنم خانوم تشریف بردن خونه مامان جونشون و تا جاییکه جا داشته باشه قراره لوس بشن!نخیر فکر نمیکنم دیگه ما رو به خاطر بیارن!100%!!!
بله رای هم دادم عسیسم.کاش بشه به خودتم رای بدم!
یه تک پا تشریف بیارین کرمانشاه با کیک شکلاتی پذیرایی میشین ها!
مامان نیایش
17 تیر 92 14:29
واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای
فاطمه جون من خیلی خیلی حسودیم شد یعنی بیشتراز اینکه دهنم آب بیفته دلم میسوزه که چرا من نمیتونم اینجوری آشپزی و کیک پزی کنم اگه بدون یچه قد رمهدی دوس داره من یه بار کیک بپزمحالا من چه کا ر کنم اون سایت هم رفتم ولی به چشمم نمیاد که بتونم عزیزم آفرین واقعا که هنرمندی و از هر انگشتت یه هنر میباره خوشبه حال آقا پوریا و امیر حسین با این مامان هنرمند و مهربون و گل و دوست داشتنی
چه خو بکردی که از شبنم نوشتی بازم براش دعا میکنم ان شاالله که به نتیجه برسه و همین آغوشی که الان باورش کرده گرم بشه با حضور یه کوچولوی دوست داشتتنی و سالم ان شاالله
تو خیلی مهربون و خوب یفاطمه جون راستی تبریک برای دکتر شدن بابایی و احسنت به این همه هنر دست و کیک ها ییکی از یکی دیگه خوشمزه تر
وای یه کیکی گذاشته تو سایتش که پنجره های رنگی روش داره طرح سنتی دلم رو برد واقعا یعن یاون حس هایی که گفتی وقتی بری اونجا بهت دست میده واقعا همون جوری شدم با این تفاوت که فکر نمیکنم بتونم کاش تو بهم یاد میدادی


ای وای قربونت برم چرا ؟؟؟؟؟اصلا کار سختی نیست.به هیچ وجه.فقط یه همزن برقی میخوای با یه فر!یکی دوبار که درست کنی راه میفتی.مطمئن باش نیایش و آقا مهدی هم خیلی استقبال میکنن.فقط مو به مو دستوراتشو اجرا کن.طیبه خیلییی عالی توضیح میده.اصلا نکته ای ر نگفته نمیذاره.فقط یه دستور خشک . خالی نیست
مامان نیایش
18 تیر 92 12:09
آخه میدونی چیه فاطمه جون من خیلی از اصطلاحات و واژه های آشپزی رو که به کار میبره متوجه نمیشم بعد انگار برا تازه کارا توضیحی نمیده فقط اونایی میتونن باهاش کار کنن انگار که چند ساله باهاش آشنان و به همه توضیحاتش واردن نمیدونم شایدم من اون جایی که باید برم رو پیدا نمیکنم ولی چند تا دستور رو که نگاه کردم هیچی نفهمیدم ازش


اولش اینطوریه گلم.بخاط اینکه طیبه اولا اصطلاحات انگلیسی زیاد به کار میبره ثانیا چند ساله که وبلاگ داره ولی با لینکهایی که میده میتونی دستورای قبلیشم پیدا کنی.بر تو آرشیو تاریخ و از اوایلش شروع کن.مثلا با اولین پستش که کیک ساده هست و الحق خیلی خوشمزه است
آشتی
18 تیر 92 15:27
سلام فاطمه جون.
من خودم شما رو از وبلاگ شبنم عزیز پیدا کردم! از تعاریفی که ایشون ازتون کرده بود و می بینم که واقعیه! ایشالا شبنم کام همه مون رو شیرین کنه!
بابا هنرمند! بابا شیرینی پز! بابا قناد!! بابا وقت زیاد! بابا استفاده کننده از وقت با بچه کوچیک!!!!!!!!!
خدا بهت سلامتی بده و ایشالا هر ماه یه مناسبت خاص باشه که به خاطرش کیک بپزی!!!!!!!!!!

ایشالا!
مادر کوثر
19 تیر 92 8:40
چه پست خوشمزه اییییییییییی

چه کیک هایییییییییییییی

واقعا آفرین

از طیبه خانوم هم سپاسگذاریم

وای خدا چقدر از خبر شبنم جون خوشحال شدممممممممممممم

کیک آخری هم جالب بود


عزیزم خیلی خیلی از دیدنت خوشحال شدم.یعنی خیلی ها!
بابا کجا گذاشتی رفتی؟چرا وبلاگ اون طفل معصوم رو حذف کردی؟درسته ما دوستای بی وفایی بودیم.ولی بودیم که !واقعا دلم برای نوشته هات تنگ میشه.بیشتر از اون دلم واسه فرشته کوچولوی شیرینت تنگ تر...
مادر کوثر
19 تیر 92 8:40
ماه رمضان؛ ماه مفروش کردن قدوم شب قدر

با اشک های شوق برای درک «زیباترین لحظه ی حیات انسانی»

مبارک باد ...

می گویند هر وقت آب می نوشی بگو : یا حسین «ع»؛

این روزها که آب می بینی و نمی نوشی آرام بگو : یا اباالفضل «ع» ...

عزیزم الان واسه این آدرسی که گذاشتی میشه کامت گذاشت ؟
مامان علی
19 تیر 92 22:10
سلام فاطمه عزیز مهربون و دوست داشتنی ام . از بس ننوشتم نوشتن از یادم رفته .فدات بشم بانو جز شرمندگی چیزی ندارم .هنوز پستت رو نخوندم البته از چنتا پست اخیرت جا موندم می دونم .سعی می کنم در اولین فرصت بهت سربزنم پرواز کنم به سمتت .تازه از سفر برگشتم . علی هم خوبه هم حرف می زنه و بیش از 100 تا کلمه رو بلده از روی کارت یا هرجایی که ببینه بخونه . پسرم مردی شده فاطمه توی کارا بهم کمک می کنه واسم سفره پهن می کنه لباساشو خودش می پوشه همه ی پازلهاشو در یک چشم به هم زدن حل می کنه و خیلی کارای دیگه که نمی دونم از کجا شروع کنم ...و چه کنم که هرروز وابستگیش بیشتر میشه...امیر خوشمزه مو امیردوست داشتنیمو ببوس تا برگردم اون لباس مردونه هم خیلی خواستنیش کرده دلم براش یه ذره شده بود. ماشالله مردی شده واسه خودش. این دفعه رو قول مردونه میدم که بر می گردم

وای خدا دارم چی میبینم؟بذار چشمامو بمالم دوباره نگاه کنم!این مامان علی شاه پسره؟این پوران عزیز منه؟با خودم میگفتم حتی تعطیلات تابستونی هم نتونست این معلم تنبل ما رو سر شوق نوشتن بیاره!پس تونسته!
سخت و مشتاقانه منتظریم برای آپ کردنت.قربون علی کوچولوی خودم برم.جز اینم از علی کوچولوی باهوشم انتظاری نیست.چقدر دلم میخواد ببینم چه شکلی شده.
مامان علی
20 تیر 92 12:40
به به چه مامان کد بانویی امیرحسین جون خوش به حالت


خوش بحال علی که مامانش بجای این کارا باهاش حرف میزنه و بازی میکنه که اینقدر پیشرفت کرده
عمه عاطفه
20 تیر 92 19:27
یعنی شنیدن کی بود مانند دیدن که میگم همیشه
اینجام صدق میکنه بببببببببببببدددد



بهتره بفرمایید خوردن کی بود مانند دیدن!
فاطمه
21 تیر 92 13:14
سلام
وای دهنم آب افتاد از قیافشون معلومه که چقدر خوشمزن.
دختر دایی کدبانوم ماه رمضونی التماس دعا



ایشالا اومدم تبریزیادت میدم تازه عروس خوشگلم
مامان علی
21 تیر 92 14:01
سلام من آمدم طبق قولی که بهت دادم خودم و علی و بر و بچ
و قبل از هرچیز باید بگم از اون 2تا کامنت قبلی فقط اولیش مربوط به منه و دومیش مربوط به یه مامان علی دیگه ست فرزندم


خوش اومدی قدمت روی چشم.آره گلم بعدا متوجه شدم ولی حسش نبود اصلاحش کنم!
مامان علی
21 تیر 92 14:07
و لی حالا میگم عجب بانوی خوش سلیقه ای باید به خوش قلمیت خوش ذوقی رو هم اضافه کرد خوش به حال اهالی منزل . البته ناگفته نمونه منم مدتیه به درست کردن کیکای خونگی و انواع پیتزا و ساندویج و کلوچه های نخودی و... مشغولم ولی بین ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمون هاست واقعا دست میزاد بانو اون کیک آخری و اون لاک پشتا عشق بود
مامان علی
21 تیر 92 14:11
و اما برای شبنم عزیزم :

خوشحالم که نشسته ای آرام توی خانه ات و خشنود و شادی از داشته های کوچکت.. گیاهک سبز زندگیت پربار عزیزم... امید که این گیاه چسبناک ، این وابستگی قلبی که تا ابد با تو هست ، که ریشه می دواند در وجب وجب خاکبرگ محبت مادریت ، با تو بمونه و هرروز دلت برای این مهد کودک سبزت آرام آرام تنگ و تنگ تربشه تا وقت شکوفا شدنش و بدان که من و همه ما برای اون اشک هایی که با هربار کنده شدن ازآغوشی " که هرگز نخواهم فشردت" ریختی ، اشک ریختیم و حالا خوشحالیم و مومنیم به آغوشی که داری حسش می کنی از نزدیک و با همه وجود



دیگه اینهمه بارش مهربونیت تقدیم به شبنم من که چیزی ندارم اضافه کنم هرچی گفتنی بود گفتی...
مامان علی
21 تیر 92 14:16
و به عزیزترینم در این دنیای مجازی فاطمه نازنین:

انسانی که میتونه خودش رو در جایگاه هر کسی قرار بده و احساسات اونها رو درک کنه و شریک باشه در غم و شادی هاشون ....خوشحالم که در دنیای مجازی با شما آشنا شدم و میخونمت ...و امیدوارم هرگز از این نعمت محروم نشم...درسته که خیلی وقته نبودم ولی بدان و آگاه باش که توی همین چند روز اتاقی از خانه ی روشنت نیست که سر نزده مونده باشه همه رو سرزدم و خوندم. اگه دیر اومدم گناهش به گردن مریضی های مکرر من و علی طی این چند ماه و بعدش هم امتحان و امتحان و تصحیح اوراق و طبعا برای رفع خستگی هم که شده سفرهای مکرر ... بعد از چند ماه ، هنوز منتظر سلامتی هستم و فراغ بالی که با خود میاره...
قلمت بر دوام دوست من و انوار تابان دانشت بر سر من و دوستانت مستدام ...



خیلی خیلی خوش اومدی پوران عزیزم.و توی تمام این مدت هیچوقت دلم نیومد که از وبلاگت صرف نظر کنم و حتی اگهشده با ناامیدی بهش سر نزنم.خدا میدونه که چقدر تشنه ی نوشته های قشنگت و نگاه نازنین علی کوچولو بودم.خوشحالم که برگشتی و امیدوارم دیگه اینقدر غیبتت طولانی نشه هیچوقت...
مامان علی
21 تیر 92 14:21
در مورد پستهای قبلی و مخصوصا امیر دوست داشتنی خودم بعدا سر فرصت کامنت میذارم فقط اینو بهت می گم که اصلا و ابدا جای نگرانی نیست . صحبت کردن کودک یه مهارت هست که بچه به مرور بدستش میاره مث مهارت راه رفتن که در بچه ها متفاوته . پس اصلا جای نگرانی نیست و فراموش نکن که علی در 16 ماهگی راه رفت فک کن!!! امیرم رو ببوسش و از این لحظه های ناب و تکرار نشدنی لذت ببر بی هیچ نگرانی دوست من
بر می گردم...


چی بگم پوران جون.اگه بگم نگران نیستم دروغ گفتم.ولی خوب حقیقتا دلم میخواد امیرحسین حرف بزنه!
مامان علی
21 تیر 92 14:24
اون کیک خامه ای با اون گیلاس های درشت مشهدی هم خیلی خوشجل بود در اولین فرصت لازم شد به این طیبه بانوی کاردان سری بزنیم باشد که ما هم رستگار شویم


آره منم خیلی دوستش دارم.حتما یه سری به سایتش بزن حتما رستگار میشی!و البته بیچاره!
شبنم
21 تیر 92 16:58
سلام فاطمه ی مهربون و بی نظیرم..اون روزهایی که نتیجه مثبت مون رو فهمیده بودی و بهم گفته بودی "کاش اونجا بودم، یه کیکی شکلاتی درست می کردم و جشن می گرفتیم" درست نمی دونستم منظورت چیه، و نمی دونستم این کیک که ازش حرف می زنی، چرا باید شکلاتی باشه! و چه فرقی با بقیه کیک های دنیا داره!..(حتی با خودم فکر کردم که شاید یه جایی توی نوشته های وبلاگم یه بار گفته باشم که من عااااااااااااشق همه خوراکی هایی هستم که ردپایی از شکلات و کاکائو توی اون ها وجود داشته باشه! و به خاطر همین حالا فاطمه از کیک شکلاتی حرف می زنه)..
تا اینکه اومدم وبلاگت و این پست رو دیدم و خوندم!....تازه فهمیدم که کیک شکلاتی چه فرقی با بقیه کیک ها داره...فهمیدم که قاطی این کیک یه عشششق پنهون هست که فاطمه اون رو برای کسایی که دوست داره و به دلیلی واسشون خوشحال شده،درست می کنه..و من چقدر لایق و خوش اقبال بودم که این بار من شایسته این دوست داشتن و خوشحالی باشم و فاطمه واسه واسه خاطر من از اون انگشت های هنرمندش، ذوق و مهربونی و عشق جاری کنه و با درست کردن یه کیک، کامم رو از راه دور، شیرین شیرین کنه..
امیدورام واقعا هم لیاقت این همه محبت و لطف، لیاقت این عشقی که تو لابه لای ملکول های این کیکی پنهان کردی و از راه دور به وجود من تزریق کردی رو داشته باشم، فاطمه جان!
چقدر شیرینه حس داشتن کسایی که کارایی برات بکنن که تو شده برای چند روز و چند ساعت، با خودت فکر کنی اگر خواهر واقعی هم داشتی، قرار نبود کاری بیشتر از این برای تو انجام بده....
ممنونم ازت فاطمه..می دونم که با یه ممنون خشک و خالی نمی شه به همه محبت تو پاسخ گفت...ای کاش کیلومترهای لعنتی بین ما کمتر بودن، تا حداقل می تونستم یه بار دست های مهربونت رو توی دست هام بگیرم و بهت بگم که: خیلی دوستت دارم!


شبنم نازنینم مسلما و حقیقتا شادی من خیلی بیشتر از اینها بوده که حتی بتونم با خوشمزه ترین کیک های دنیا هم ابرازش کنم.اما این فقط یه نماد بود.یه یاد از یه دوست که نه تا حالا دیدمش و نه حتی صداشو شنیدمولی قلبم به قلبش نزدیکه...خیلی زیاد...اونقدر که وقتی مسیجت رسید میون اشک و لبخند داشتم از پوریا قول میگرفتم که برای زایمانت بیام شیراز!که پوریا گت باشه باشه بذار حالا!شبنم اونقدر دورش شلوغ میشه که اون وسطها گم میشی ها!
شبنم
21 تیر 92 17:02
ای شالله ای شالله که همیشه این وبلاگ کیک بارون باشه!..یعنی انقدر مناسب های خاص و شیرین واسه تو و اطرفیان عزیزت اتفاق بیفته، که تو دیگه از دست کیکی شکلاتی درست کردن،آسایش نداشته باشی!!!...ای شالله یه روز بیام اینجا و کیک شکلاتی مدرسه رفتن امیر جون رو ببینم و شیرینی شو از همین جا زیر زبونم حس کنم..یه روز کیک دانشگاه رفتنش رو...سربازی رفتنش رو...عروس خانم اختیار کردنش رو..اصلا نوه دار شدنت رو...کیکی که تو و پوریا توی 120 سالگی، کنار همدیگه، بدون دندون! نشسته باشید و با لثه هاتون مشغول گاز زدن به اون باشید!

ممنونم از ارزوهای قشنگت عزیزم.منم خیلی دوستت دارم.کاش پیشت بودم الان من بجای مامانت کنارت میموندم.امیدوارم این روزهای موقت بیمارستان نشینی زود بگذره و جز برای زایمان دیگه پات به بیمارستان باز نشه.
شبنم
21 تیر 92 17:04
ای وا منا جون،مگه من دست خودمه که بعدا که نی نی گولو اومد، یادم به شماها نیاد...نه اصلا، می شه این همه محبت رودید و بعد دوست ها (یا بهتر بگم خواهرها) رو فراموش کرد..نه تو روخدا، اصلا می شه؟؟..نی نی که اگر نخواد یادش باشه که یه خاله منا توی اهواز گرم وسط وولک های جنوبی؛ یه خاله فاطمه توی شمال شرق سرد، وسط آدم های بامعرفت اونجا؛ یه خاله راحله توی شمال، وسط ابر و باد و دریا و بارون اونجا؛ و یه خاله زهره توی مشهد، کنار دست امام رضا داره، با خود خودم طرفه!!!...به قول این داش مشتی ها: کوچیکتونم به مولا...توی معرفت و دوستی، شماها گنده لات هستید!، منم نوچه تون!!!...

جواب این کامنتو منا باید بده!!!
شيما
22 تیر 92 13:56
فاطمه جون
الهي فداي اون دل مهربونت بشمممم من
اونقدر مهربوني كه براي همه كيك درست ميكني ... درست مثل خواهر بزرگه من كه توي وبلاگم ازش گفته بودم ... تو براي من مثل اوني!
من كه خودم اصلا و ابدا حوصله آشپزي و كيك پزي ندارم. حاضرم از گرسنگي تلف بشم اما غذا نپزم! طفلك همسري من ماههاست در حسرت يه كيك با پودر كيك آماده مونده!!!
براي شبنم هم خيلي خوشحالم ولي خوشحالي واقعيم رو ميذارم براي وقتيكه جواب آز بارداريش مثبت شد ان شاله. اگه الان خيلي خوشحالي كينم و خداي نكرده مثل بعضي ميكروها جواب آخرش منفي بشه براش خيلي سخته. خدا حاجت همه رو برآورده بخير كنه به حق اين ماه عزيز.

لطف داری شیما جون.خوبی از خودته.اگه بخوای واقعا کیک درست کردن خیلی خیلی ساده و خیلی خیلی لذت بخشه.از همه انواع آشپزی هم آسونره ها!مواد رو قاطی میکنی میذاری تو فر میشه کیک!
ایشالا جواب آز شبنم و شیما هر دوشون به همین زودی مثبت میشه و اونقت من همش کیک شکلاتی درست میکنم به نام شما به کام خودم میخورم!
منا مامان الینا
23 تیر 92 12:33
به شبنم عزیزم با اجازه صابخونه! شبنمی میدونم که تو یه دختر شیرازی با صفای خوش مرام و با معرفتی اما فردا پس فردا که نی نی نازمون بیاد دیگه اینقدر وقتت را میگیره و اینقدر توی مهربون با اون دل عاشق مادرانه بیتابت از هر لحظه لحظه کنارهم بودنتون میخوای لذذذت مادرانه ببری که دیگه فکر نکنم وقتی برای قسمت کردن اون لحظه ها با ما باشه حالا میبینی عزیز دلم ! نگی نگفتما!!!
مامان امیرناز
7 مرداد 92 15:33
سلام نازنینم دیدن کیک های خوشمزه ای که درست کردی نشون میده چه کدبانوی قابلی هستی ایشالا شادیات همیشه زیاد باشه از شبنم خبر داری? مردم از دلواپسی اگه خبر داری بیا وبلاگم بهم بگو لطفا مرسی


لطف داری گلم.نه بابا اینجورام نیست.ناشیانه دیگه
مامان امیرناز
9 مرداد 92 23:44
سلام عزیزم تولدت مبارک ایشالا صدو بیست ساله بشی


ممنونم عزیز دلم