امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

مسافری از بهشت

اولین قدر

1390/5/29 17:33
1,687 بازدید
اشتراک گذاری

دیشب اولین شب قدری بود که پسرکم درک میکرد...تمام شب بیداربود و تکون

میخورد.یادم افتاد که پارسال شب قدر چقدر دعا کردم که امسال مادر شده باشم

خدای مهربونم ممنونم که صدامو شنیدی...که همیشه میشنوی...که هیچوقت

نگفتم داده ها و نداده هات رو شکر چون هرچی خواستم همیشه بهم دادی...

خدایا انتظار خیلی سخته...تورو به حق این ایام عزیز هیچ پدر و مادری رو چشم

انتظار فرشته کوچولوشون نذار...همونطور که مارو نذاشتی...

................................................

دیروز مهناز اومده بود خونمون.برای گل پسرم هم یه پیرهن شلوار آورده بود.

دست گلش درد نکنه.هر وقت یکی از هم کلاسیام میاد تمام بعد زمان و مکان

رو فراموش میکنم.حس میکنم تو ارومیه ام.هنوز دانشجوام...وقتی پوریا و مهناز

درمورد مسائل کاری حرف میزدن حس کردم چقدر پخته شدن تو بازار کار...

اما من هنوز همون فاطمه ای هستم که بودم.پوریا میگه تو همونجور صاف و

ساده بمون...همه چی رو بسپر به من خانوم اعلاباف من!واقعا انگار از

فاطمه اعلاباف سال اول دانشگاه اصلا تکون نخوردم!حالا که بقیه منو اینجوری

دوست دارن چرا باید عوض بشم؟چرا باید کودک درونمو از بین ببرم؟بذار به قول

بابا پوریا من یه نی نی باشم که یه نی نی دیگه تو دلمه!  

............................

31 روز مونده....

...........................

29 مرداد 90




پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

تیتیش شیرین
29 مرداد 90 18:09
الهههههههههههههی بماچ این پسمل گلو
مامان نفس طلایی
29 مرداد 90 18:32
سلام قبول باشه خیلی خوبه که همونید اخه منم همونم و همیشه شوهرم میگه منم نی نی ام هنوز....
خاله نسرین مامان صدف و سپهر
29 مرداد 90 22:26
سلام مامان فاطمه جون. این آقا خوشگل شب زنده دار ما چطوره. ؟امیدوارم خدا به حق همین احیاها و بیدار خوابیتون فرشته کوچولو رو سالم بده بغلتون.
وحیده
30 مرداد 90 1:27
سلام عزیز دلم
خیلیییییییی جالب بود، خوش به حال اون نی نی که تو مامانشی، منتظر دیدن هر دو تاتون هستم،


خیلی لطف کردی وحیده جون...به وبلاگ پسرمون صفا دادی...
ame atefe
30 مرداد 90 23:06
kashki amir hosein koochike to in shaba ba oon ghalbe masoomesh amash doa kone
mamanesh bahesh begihaaa


چشم عمه جون حتما بهش میگم که مطمئنم اگه نگم هم امیرحسین برای عمه مهربونش دعا میکنه...
خاله هستی و لبخند
31 مرداد 90 22:08



فدات شم...
منا مامان درسا
1 شهریور 90 11:41
سلام
مامان امیر حسین
خوبی مامانی
چه خوب نی نی شما خیلی زودتر از نی نی من میاد تو بغلتون ایشالا که سالم باشه و تپللللللل
سیسمونی امیر حسین را هم دیدم مبارکش باشه


مرسی مونا جون ایشالا تو هم این دوران سخت انتظارو به سلامتی پشت سر بذاری
نازنين (مامان نور)
1 شهریور 90 14:56
سلام مامان اميرحسين جون

قربون امير جون برم كه شب زنده داري ميكنه....

مواظب خودت و نيني باش گلم..

بوووووووس


مرسی نازنین جون...یه ماچ گنده از نور ملوسکم بکن
مامان مريم
1 شهریور 90 16:27
سلام دوست عزيزم.ممنون از حظور پر مهرت.خدا پسمليت و برات حفظ کنه عزيزم.عزيز به وب اون يکي پسرمم بيا.وب اشپزي ام همينطور ن تو وب امير حسين لينکش کردم.برو تو قسمت مديريت وبت و انتخاب قالب و کليک کن بعد قالب هاي متعددي ميان اوني که دوست داري انتخاب کن.بوسسسسسسسسسسسسسسسسس


به به مامان اکتیو با چهارتا وبلاگ...کی وقت میکنی اینهمه کارو بکنی با دو تا نی نی کوچولو؟چشم حتما میام.لطف کردی با اینهمه مشغله بهم سر زدی..بوووس
فاطمه
2 شهریور 90 16:27
سلام فاطمه جون،راست میگی،نظر خودمم همین،2تاش باهم سخته،ولی خوابه دیگه،حکمته،مرسی که سر زدی،ایشالله به سلامتی پسر نازتو بغل کنی،خداتا بوس


خدا حفظش کنه برات...
yalda
6 شهریور 90 18:01
delam tange rooziye ke amir hosein bozorg she.... mard she... biad 2mbale khale yaldash ke hala pire ama hanooz jidare:-D dastesho begireo bebare koshan kabir bekhoonim ... unam tu khooneye maman babash ke saeedeo hoseinam hastan... unvaght amir hosein mire ba pesare man raje be doos 2khtaresh miharfe o ma be khialemoon ke ina bache mosbatan:-D 2khmale saeede ham ke pishe masto dare hey zaboon mirize... ke man aroosam konamesh :-D


یلدااااااااااااااا.....خدا نکشتت!تا کجاش رفتی!تو احیانا با آن شرلی نسبتی نداری؟اولا چی شدسعیده دختر دار شد؟بعدشم اگه اینجوری بشه بین پسر من و تو سر دختر سعیده دعوا میشه حالا ببین!پس بهتره اگه تصور میکنی ایندفعه دخترای سعیده دوقلو باشن تا دعوا نشه!!!
رها
7 آذر 98 23:16
عالی بود فقط برای ادامش رمز نداریم مدتهاست که مطالب زیباتونو میخونم که سرشار از احساسات زیباست
رها
7 آذر 98 23:20
,من هر وقت دلم میگیره میام اینجا و نوشته های زیبای شما رو میخونم برام دعا کنید با دل پاکتون خیلی محتاجم...