امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

مسافری از بهشت

مسافری از بهشت...

1390/5/26 17:58
2,269 بازدید
اشتراک گذاری

"هوالمحبوب"

برای تو می نویسم...

برای تو نازنینم که زیباترین جلوه آفرینشی...

برای تو که خوشبوترین گل باغ بهشتی و اکنون که پای در زندگی  خاکی ما می گذاری

شمیم بهشت را به کاشانه عشق ما می آوری...

برای تو پاره وجودم که که بال های کوچکت را پنهان کردی چنان که ما پنداشتیم از

جنس مایی و نه فرشتگان اما بوی عطر بهشت را چگونه پنهان خواهی کردپسرکم؟...

 بیا و برایمان از آنجا که آمدی سخن بگو که سالهاست فراموش کرده ایم که بهشت

 منزلگاه نخستین همه ما بود....

آه که چه بسیار دلتنگ می شوم برای روزهایی که آنها رابخاطر نمی آورم...

روزهایی که چونان امروز تو هنوز پای بر زمین های زرین داشتم و هر گاه اراده

می کردم بال می گشودم ...

کودکم...کودک دلبندم!

حال که تو نیز همچون همه ما به دعوت پروردگارت برای خلیفه او در زمین بودن،

لبیک گفتی و پذیرفتی آنچه کوه های عظیم از پذیرفتنش سر باز زدند...

حال که زمین را برای سکنی گزیدن انتخاب کردی به امید آن روز که دوباره

دروازه های بهشت به رویت گشوده شوند...

حال که آمدی و با آمدنت ارمغانی الهی تنها و تنها از جنس بهشت برایمان

آوردی و حس زیبای مادر و پدر بودن را به ما چشاندی...

خوش آمدی نازنین...

خوش آمدی به آغوش گرمی که جز مهر چیزی برایت نخواهد داشت...

خوش آمدی به خانه ای که شش سال است من و پدرت جز عشق در آن نیندوخته ایم...

و تو ساکن جدید این خانه ای که جنس دیگری از عشق را برایمان آوردی که پیش

از این آن را نچشیده بودیم...

نامت را به شوق رجزخوانی آن نوجوان سیزده ساله ای امیر حسین گذاشتیم که در

                نیمروز کربلا فریادبرآورد :               

  "امیری حسین و نعم الامیر"...

niniweblog.com

                                        

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

ame atefe
8 مرداد 90 19:40
kheyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyliiiiiiiiiiiiiiiiiiiiii
ghashang boood
ali



مرسی عمه جونم ایشالا بیاد دنیا محبتاتونو جبران کنه
سعيده
9 مرداد 90 10:07
سلام عزيز دلم
خيلي متن قشنگي مامانت واست نوشته
خدا خيلي دوست داشته كه همچين مامان و بابايي داري
تولد ماماني يه خوشگلو مهربونت مبارك
اميدوارم هميشه شاد و خوشبخت در كنار هم باشين
به مامانيت بگو خيلي دوسش مي داريم


سلام خاله مهربونم.خیلی ممنون که افتخار دادین.منم هی لگد میزنم به مامانم تولدشو تبریک بگم نمیدونم چرا متوجه نمیشه!!!
نویده
9 مرداد 90 16:36
فاطمه مثل همیشه بی نظیر نوشتی!
ایشالا زودتر به سلامتی به دنیا بیاد چون واقعا دلم می خواد پسر کوچولوتو ببینم و بغلش کنم!
این جا ماندگارتره که تولدتو یه بار دیگه تبریک بگم!مبارکه مبارکه مبارکه!
حسابی مواظب خودت باش!
مثل خواهر واسم عزیزی!


ممنون دخترخاله گلم.تو خودت بی نظیری...
فاطمه
10 مرداد 90 17:51
سلام واقعا معركه كردي و خيلي زيبا نوشتي! خوش به حال اميرحسين جون كه قراره تو تربيتش كني . به ياري خداي مهربون حتما حتما اميرحسين از دامن تو و از تربيت هاي تو و باباش فرد مفيدي براي جامعه خواهد شد.
در بــــــــاغ جهان، دلم گلی می جوید

امروز گل سپیــــــــــده ات می روید . . .

امروز دلـــــــــم دل ای دل ای میخواند،

چون میلاد تو را خـدا مبارک گویـد.




مرسی فاطمه جونم خیلی خوشحال شدم که سر زدی....امیدوارم واقعا پدر و مادر خوبی بشیم
مادر کوثر و علی
9 اسفند 90 10:52
به به واقعا عالی مینویسی

مامان مهربون میشه خودتو یکم بیشتر برای ما معرفی کنی؟

چی خوندین؟ چیکار میکنین؟ چندسالتونه؟
فقط برا اینکه یه کم بیشتر با هم آشنا بشیم

نوشته هاتون واقعا حس خوبی بهم میده

انگار چیزایی که تو دلم هست و نمیتونم بنویسم رو شما خیلی خوب ازش خبر دارین و خیلی عالی مینویسیدش

موفق باشید

براتون کامنت گذاشتم عزیزم.نوشته هام هم تقدیم به همه بیننده های خوب وبلاگم از جمله تو دوست نازنین
سيده طاهره
18 خرداد 91 20:09
آخ. اي جان. بخورمت الهي
بابای امیرحسین
5 مرداد 91 14:26
سلام پسر خیلی نازی دارین. یه سری ماجراهای شما عینا شبیه مال ماست. مثل انتخاب اسم پسرامون اگه دوست داشتین بخونین http://amirhosein-m.niniweblog.com/post48.php من که فکر نمی کردم کس دیگه ای هم اینطوری فکرکنه. ایشالله سلامت باشین