امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

مسافری از بهشت

برای رباب...

1390/9/12 17:10
1,001 بازدید
اشتراک گذاری

خواستم برای تو بنویسم...خواستم بگویم که اکنون که مادرم حال تو را میفهمم...

خواستم بنویسم که اکنون که شیرخواره ای دارم میدانم چه سخت است تاب بیاوری

گریه نوزادت را و گرسنگیش را و تشنگیش را....اما شرمم آمد بنویسم...شرم کردم

از لبخندی که بر لب نوزاد من بود و لب تشنه نوزاد تو...

پس نمی نویسم چرا که نگاشتن درباره چون تویی و کودکت لیاقتی میخواست که در خود

نیافتم...غم تو آنقدر بزرگ بود که در کلمات من جا نشدند...ظلم به اصغرت آنقدر عظیم

بود که نخواستم با نوشتن کوچکش کنم...

فقط آمدم بگویم گرچه تو را نمیفهمیم....گرچه کودکان گرسنه ما را شیر هست ...

اما....

کودکان ما...کودکان همه ما ...کودکان هر مادری که فهمید حسین(ع) را و رباب را...

همه فدای علی اصغر تو...فدای لب کوچک و خشک علی اصغر تو...فدای چشمان

بی رمق و خشکیده اصغر تو...فدای دست و پای بی حرکت اصغر تو...

آمدم بگویم ...آخر تو بگو چه بگویم که تسلایی باشد بر دل تو؟چگونه .کودکم را این روزها

در آغوش بکشم وقتی به یاد آغوش خالی تو می افتم؟چطور شیرش بدهم وقتی به یاد

شیر جاری تو می افتم که دیگر علی اصغری نبود تا ...

می میرم ...می میرم وقتی به یاد دل سوخته اباعبدالله می افتم و شرمش از نگاه تو...

بگذار ننویسم...بگذار نگویم پس از اینش را...پس بخواب آرام کودک رباب...بخواب که

تا ابد داستان غم رباب و عطش تو و خونت که حسین(ع)بر آسمان و پاشید و برنگشت

لالایی هر شب مادران مسلمان برای تمام شیرخوارگان حسینی است...

از گریه های اصغر دیگر خبر ندارم

شاید به خواب رفته با لای لای نیزه.................

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامي سپهر
13 آذر 90 18:23
فاطمه جون خيلي زيبا و دلنشين بود عزيزم تو اين شبها براي ما هم دعا كنيد راستي امبرحسين جون رو سقا نكردي ؟ اگه عزيز دل رو سقا كردي حتما عكس بذاري برامون
مامان علی
13 آذر 90 23:14
بغضم در گلو شکست ...
مریم
14 آذر 90 15:14
اینروزا خیلی التماس دعا ها
فاطمه
16 آذر 90 14:48
سلام فاطمه جونم،مرسی که نگرانمون بودی،این پسر نازت چه زود بزرگ شده،هزار ماشالله،از طرف من ببوسش
خاله نسرین.مامان صدف و سپهر
17 آذر 90 20:18
فاطمه جون مثل همیشه زیبا و تاثیر گذار بود.قدر این قلم زیباتو بدون.حتما ازش استفاده کن.
مامان خورشید
19 آذر 90 22:43
پسر نازی داری ماشاالله وبلاگتم خیلی دل نشینه عزیزم