امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

مسافری از بهشت

بابا آب داد...

1391/3/14 19:24
3,720 بازدید
اشتراک گذاری

بابا آب داد...

بابا نان داد...

بابا همه وجودش را داد...

بابا انگشتان ترک خورده اش  که به گچ و تخته سیاه آلرژِی داشت را پنهان کرد...

بابا غم روزهای سختش را حاشا کرد تا غم در دل کوچکمان خانه نکند...

بابا کوه بودن را از بابایش آموخته بود و کوه گرچه سخت و بلند اما باشکوه و استوار بود...

پدر مهربانم!

چگونه برای تویی بنویسم که نگاشتن را از تو آموختم؟

با کدام قلم در وصف مهر بی انتهای تو تحریر کنم که قلم را تو در دستانم نهادی؟

می ستایم قلب مهربانت را و فکر روشنت را و روح زیبایت را....

همواره دلخوشم به دعایت ...به آن آیت الکرسی که هر صبح از شهر شهادت

به سمت غرب میخوانی و به دست نسیم میسپاری تا نگهدارم باشد...

همواره چشم انتظارم به عیدی دیگر که بیاید و بگویی که حق پدریت را تا این روز حلال

کرده ای...و من حس پاکی کودکی دارم در آن لحظه که تطهیرم میکنی ...

دوست دارم تمام لحظه های با تو بودن را...

دوست دارم تمام آرزوهایت را گرچه دور و دراز...

دوستت دارم  بهترین بابای دنیا...

 

.............................................................

سلام پدر آسمانیم!

باور کنی یا نه....

بغض نبودنت همواره در گلویم سنگینی میکند...

این روزها که نوه کوچکت را در دامان میپرورم...هیچگاه فراموش نمیکنم که مهر تو

گرچه دور است اما همیشه بر زندگی ما می تابد...

تو زنده ای در قلب های ما...در بغض فروخورده ی همسر نازنینم...در نگاه سپاس گزار

خیل کسانی که تو حلال مشکلاتشان بوده ای ...

گرچه نیستی اما نام نیکت چنان پایدار است که گاه فراموش می کنیم نبودنت را...

خوبیت بی انتها بوده است می دانم...

روح بلندت همواره مراقب ماست می دانم....

پدر نادیده ام....

روزت مبارک....

...............................................................

همسر مهربانم!

چه بی صبرانه انتظار میکشیدم پدر شدنت را...

چه خوب حدس زده بودم که فرزندان تو جزو خوشبخت ترین ها خواهند بود...

مهربانی بی اندازه ات را که نثار فرزندمان میکنی، غرق میشوم در لحظه های 

عاشقانه تان...

دلم برایت میسوزد وقتی بوسه های پنهانیت را پوست لطیف کودکت هویدا میکند!

دلم برایت می سوزد وقتی عاشقی اما خسته تر از آنی که ساعتی بیش 

با فرزندنت بازی کنی...

پدر بودن جز این نیست مهربانم...

پدر همیشه خسته است و همیشه در تب و تاب برای زیستنی  بهتر فراهم آوردن...

پدر شدنت مبارک بهترین همسر دنیا....

روزت مبارک نازنینم!

 

 

 

 

 

پی نوشت:

داداش گلم تولدت مبارک...

چه همزمانی مبارکی امسال بین تولد داداش علی من و میلاد با سعادت

حضرت علی و روز پدر برای یه پدر مهربون با دوتا بچه دوست داشتنی....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (33)

بابا محمد
14 خرداد 91 20:02
سلام دخترم
خوشحالم که با خوبی هایتان جواب زحمات من و مادرتان را متجلی می کنید.
ممنون از متن های زیبا وخوب را هر چه بیشتر بخوان و خوب نوشتن را همینگونه ادامه بده برای قوام قلمت برای هرکدام از 14 معصوم چکامه ای بنگار


شما لطف دارین ما که هیچوقت فرزندای لایقی برای شما نبودیم...چشم
مامان فرشته
14 خرداد 91 20:08
سلام ممنون از این همه احساس پاک و لطیف و
چقدر قشنگ نوشتی برا همه پدرای دور و برت و پدر خوبی که به ظاهر نیست ولی به حکم پدری در تمام زندگیتان جاری است عکسهایت منو باخودش برد و دوباره تداعی کرد همه این روزهایی را که انگار یکروز بیش نبوده بازم ممنون



ممنونم مامان مهربونم کاش دوباره همون روزهای سبکی و بی قیدی سه چهار سالگیم برمی گشت...
مامان علی
15 خرداد 91 19:52
فاطمه جان این پستت رو فکر کنم روزی چند بار باید بخونم از بس زیبا بود از اونهايي بود كه رشك من رو برانگيخت و دوباره دلم خواست فاطمه باشم...


چوب کاری میکنی دیگه...
مامان علی
15 خرداد 91 19:58
مي ستايمت عمیق ...برای این پست جز یک بغل گل هیچ ندارم که بگم و تقدیم کنم به پدر بزرگوارت که چهره نورانیش خبر از از پاکی آرامش درونشون میده. همه پستت زیبا بود و چه زیبا گفتی ".به آن آیت الکرسی که هر صبح از شهر شهادت به سمت غرب میخوانی و به دست نسیم میسپاری تا نگهدارم باشد... "
فاطمه عزیز برای پدر عزیزت عمری طولانی و با عزت آرزو میکنم که لحظه لحظه ش گوارای وجود همه تون باشه. و این روز رو از طرف خودم بهشون تبریک میگم و همینجا آفرین میگ بهشون بخاطر تربیت چون تو فرشته ای. و باز رشک می برم به تو برای شاگردی در محضر این استاد بزرگ



تو همیشه به من لطف بی اندازه داری دوستم...پستای من پیش پستای تو...ولش کن نگم بهتره!فقط میام پستاتو میخونم که انرژی بگیرم و کلمه برای نوشتن...
پدرم و مادرم به راستی انسان های بزرگین ولی من همیچوقت لایقشون نبوده و نیستم...متاسفانه
مامان علی
15 خرداد 91 20:01
و یک فاتحه نثار روح بلند و جاوید پدر همسرت که شما رو وارث نام نیکش و دعای خیری که همیشه بدرقه راهتون خواهد کرد.روحشون شاد


ممنونم پوران جون خدا همه رفتگان رو بیامرزه...
مامان علی
15 خرداد 91 20:04
و تبریک میگم این روز عزیز رو به همسر گرامیت و پدر همیشه مهربان امیر حسین . ان شالله که در کنار هم و زیر سایه ش بهترین لحظه های عاشقانه رو تجربه کنی. همه لحظه های خوب و عاشقی گوارای وجودتون


منم همین آرزوی قشنگ رو برای جمع شاد خانوادگی شما دارم از صمیم قلب
مامان علی
15 خرداد 91 20:08
تولد داداش عزیزت هم مبارک فاطمه جان. راستی که چقدر امیر حسین شبیه خوذته و پسر برادرت هم شبیه باباش. این یه موهبته الهی هست که چهره خودت رو دقیقا توی صورت فرزندت هویدا ببینی و این جز از لقمه و شیر حلالی نیست که پدر و مادرتون در دهانتون گذاشتن. بر دستان ترک خورده و آزرده این دو معلم بزرگ از جانب من بوسه ای از سر مهر و قدر دانی بنشون فاطمه در اولین فرصت ممکن

آره راست میگی خودمم که عکسا رو گذاشتم بعدش دیدم چقدر علی و محمد صادق شبیه همن!حتی خواستم پی نوشتش کنم اما قضاوت رو به عهده بیننده گذاشتم.
در مورد پدر و مادرمم هم مطمئنا تو بهتر از هر کسی میدونی معلمی یعنی چی....ممنونم دوست خوبم.چشم به محض دیدن روی ماهشون...
مامان علی
15 خرداد 91 20:11
چقدر اون بوسه ای رو که گذاشتی رو گونه های داداشیت و اون لبخند قشنگ که نشسته رو لبهای دادشیت به دلم نشست. خیلی این عکس رو دوس داشتم خیلی


پوران جون انگار این عکس با استقبال فراوانی روبرو شده!داداشم بره کیف کنه که بوسش کردم!
مامان نیایش
16 خرداد 91 12:39
مثل همیشه خیلی زیبا احساس های قشنگ و پاکت رو به تصویر کشیدی و لذت بردم از خوندن این دلنوشته ها عالی بود ممنونم
خدا همه عزیزات رو برات نگه داره فاطمه ی عزیزم و روح همه کسایی که جسمشون رو نمیتونیم دیگه حس کنیم کنارمون شاد باشه و غرق رحمت الهی ان شاا لله


ممنونم زهره جون.امیدوارم شما هم دیگه غم نبینین و همیشه لبتون خندون باشه
صفورا
16 خرداد 91 13:38
سلام . خیلی شاعرانه و قشنگ بود خصوصا تلفیق سنت و مدرنیته در عکس ها و نوشته هات. پسرتم خیلی ناز شده. ببوسش از طرف ما ها


مرسی عزیز دلم نظر لطفته.چشم
نیلوفر
16 خرداد 91 14:11
سلام، من تقریبا یک هفته هست که مطلب این بلاگ رو میخونم و واقعا از نوشته‌هات لذت می‌برم... امیدوارم دلت همیشه پاک بمونه و خانواده ت در آرامش کامل روزگار رو سپری کنن. روز پدر رو به همهٔ پدرای دنیا به خصوص پدر شما که چنین دختری تربیت کردن تبریک میگم. باشد که پدر من هم مورد لطف حق واقع تعالی واقع شده و جایگاه خوبی در آن جهان بی‌ انتها نزد خداوند متعال داشته باشد.

شما لطف داری دوست عزیزم.خوشحالم از داشتن دوست خوبی مثل شما.امیدوارم پدر عزیزتون در جوار رحمت حق عالی ترین مقام رو داشته باشن
کوثر
16 خرداد 91 15:07
عااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالی بو
همین...


ممنونم.....
مادر کوثر
16 خرداد 91 16:35
سلام عزیزمممممممممممم
وای که چقد خوشمل نوشتییییییییییییییی. مثه همیشههههههههههههه. دوستت دارم
عیدت مبارک مبارک مبارک


مثل همیشه به من لطف داری...عید شمام هزار بار مبارک
مادر کوثر
16 خرداد 91 16:35
از امکانات جدید وبلاگ کوثر جون ارسال خبرنامه به دوستان عزیزی هست که مایلن از طریق ایمیلشون از به روز شدن اینجا مطلع بشن. برای عضویت کافیه نام و آدرس ایمیل خودتون رو در منوی سمت راست (پایین بخش امکانات وب) وارد کرده و گزینه ارسال به خبرنامه رو بزنید. ممنونم
مادر کوثر
16 خرداد 91 16:41
راستی
از امکانات جدید وبلاگ کوثر جون ارسال خبرنامه به دوستان عزیزی هست که مایلن از طریق ایمیلشون از به روز شدن اینجا مطلع بشن. برای عضویت کافیه نام و آدرس ایمیل خودتون رو در منوی سمت راست (پایین بخش امکانات وب) وارد کرده و گزینه ارسال به خبرنامه رو بزنید. ممنونم


چشم عسیسم حتما...گرچه ما هربار خودمون با کله میایم که ببینیم شما آپ کردی یانه
زهرا از نی نی وبلاگ213
17 خرداد 91 14:05
سلااااااااااام من زهرا هستم . دوست دارم اگه مایل باشی باهم تبادل لینک کنیم
اگه آره منو به اسم نی نی 213 لینک کن و خبربده تا منم لینکتون کنم مرسییییییییییییییی

با افتخار دوستم...
زهرا از نی نی وبلاگ213
17 خرداد 91 14:06
عمه عاطفه
17 خرداد 91 17:26
.....................................................
نی نی های حاجی - مامان زهرا
18 خرداد 91 15:56
تبریک به شما و پدر و همسر و داداشت این روز بزرگ
قلم زیبایی دارید از خواندنش مشعوف شدم



ممنونم عزیزم
مامان علی اصغر
20 خرداد 91 21:37
عزیزم روز همسرت مبارکخدا پدرتون رو هم رحمت کنه


ممنون دوست خوبم.پدر همسرم به رحمت خدا رفتن
منامامان الینا
21 خرداد 91 11:51
سلام فاطمه جان خیلی وقت که اینجا نیومدم و نظری نذاشتم
دلم واسه امیر حسین خیلی تنگ شده بود چند وقت پیش بود که داشتم تقویم سال 90 را نگاه میکردم و رسیدم به 29 شهریور تاریخ تولد امیر حسین را یه گوشه اش نوشته بودم چقدر اونروز واسه سلامتی هر دوتون دعا کردم
خوشحالم که هر دو خوب و روزگار خوشی را میگذرونید چقدر هم امیر حسین کچل بامزه ای شده!!!


ممنونم منا جونم از خوندن پست آخرت دلم خیلی گرفت.کلی باهات حرف دارم.میام پیشت
سعيده
22 خرداد 91 8:54
سلام عزيزم
دلم براتون خيلي تنگ شده بود....با ديدن عكسا و خوندن متنت احساس كردم كنارمي و حتي بوي با تو بون و حس كردم
چقد عكساي بچگيت ملوس و خوردنيه...مخصوصا اوني كه علي و مي بوسي...اون عكست كه بغل باباتي خيلي مظلومه به تو نمياد
روز پدر و صميمانه به پوريا تبريك مي گم و مي دونم يكي از بهترين پدرهاي دنيا مي شه...پدر فداكار مهربون و پر تلاش...ان شا ا... هميشه سلامت و شاد باشين و از در كنار هم بودن لذت ببريد


مرسی دوست خوبم.آره واقعا پوریا بابای مهربونی میشه وهست.ما بچگیامون مظلوم بودیم خواهر زمانه گرگمون کرد!!!!!!هه هه
سعيده
22 خرداد 91 8:59
تبريك مي گم كاراي قشنگ و شيرين امير حسين و...
مي تونم حس كنم چه حالي شدي و مي شي با اين شيرين كاريا...صداي خنديدن مامان و باباشو كاملا تصور مي كنم...فيجيلم
دلم هواي ايرحسين و كرده...دارم برنامه مي ريزم كه اگه بشه يه روزه بيايم كرمونشا.... ايشالا

اميدوارم هيچ وقت اسمون دلت ابري نشه و اگه اينجوري شد ،خيلي زود بياد و صاف صاف صاااااااااااااااف بشه
كلوچه من

وای سعیده راست میگی؟میخواین بیاین؟دارم پر درمیارم..
ممنونم عزیزم آره خیلی شیرینه خیلی زیاد
مادر کوثر
22 خرداد 91 13:50
نرگسی
22 خرداد 91 16:44
خخخخخخخخخخخیلی زیبا بود خانومی .. ایشالله که همیشه کنار خانواده شاد و سلامت باشید .. چقدر جیگره این گل پسرررررررر .. بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسس


مرسی عزیزم منم این آرزوی خوب رو برای شما دارم
شبنم
23 خرداد 91 16:16
سلام مامان امیرحسین پسرتون خیلی نازه متنتون واقعا پر از احساس بود من دوست ضحی هستم و زود زود به وبلاگش میام تا اینکه اینجارو تو لینکاش دیدم خیلی از وبلاگتون خوشم اومد واقعا خسته نباشین


ممنونم عزیز دلم.دوست ضحی دوست منم هست.خوش آمدی ب کلبه مجازی من
نگین مامان رادین
24 خرداد 91 15:57
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ _____¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ -------¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ___¤¤¤¤¤----------------------¤¤¤-¤¤¤-----------------------------¤¤¤ __¤¤¤¤¤--------------سلامي به لطافت عشق--------------------¤¤¤ _ ¤¤¤-----------پرواز را به خاطر بسپار پرنده مردني است---------- ¤¤¤ ¤¤¤---------------------------------------------------------------------------¤¤¤ ¤¤¤--به نام دوست که زندگي و زيبايي لايق اوست----------------- ¤¤¤ ¤¤¤------بي شک مرگ پايان کبوتر نيست----------------------------- ¤¤¤ ¤¤¤----------در اوج نياز و بي نيازي هيچگاه خدا رو از ياد مبر--------¤¤¤ ¤¤¤--او در همه لحظه ها در کنار توست کافيست صدايش بزني--¤¤¤ _¤¤¤-------------اوست که به هر چيزي حس بودن مي بخشد---¤¤¤ __¤¤¤------------------اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ --------¤¤¤ ____¤¤¤-------------------سکوتم سرشار ز فرياد است--------¤¤¤ ______¤¤¤------------------سرشار ز شکر و سپاس-------¤¤¤ _________¤¤¤------به کلبه تنهاي هام سر بزن-------¤¤¤ _________¤¤¤¤¤¤-----لبت خندون، دلت شاد---¤¤¤¤ _____________¤¤¤---------زندگي به کام------¤¤¤ ________________¤¤¤-دلت سر شار از-¤¤¤ ___________________¤¤عشق به خدا¤¤ ______________________¤¤¤¤¤¤¤ _______________________¤¤¤¤ __منتظر قدوم هميشه سبزتم__ ¤¤ ________مهرت پايدار________¤
مامان طاها
25 خرداد 91 0:21
سلام خانم گل.شازده کوچولو خوبه؟تو صفحه وب همسایه ایم ولی از هم بی خبر.خوش باشید
مامان نیایش
25 خرداد 91 11:22
عزیزم خوبی دلم برات تنگ شده خانمی شاد باشی همیشه خصوصی
فریبا
27 خرداد 91 8:39
سلام عزیزم عالیییییییییییییییییییییییییی بود خوش به حالت که انقدر قشنگ مینویسی ، با اجازه لینکتون کردم
مادر کوثر
28 خرداد 91 8:33
سلام عزیزم آپ کن دیگه...دلمون پوسید پیش ما هم بیا
مریم
28 خرداد 91 16:56
کاس یه بار دیگه روز ماد رمیومد تا این وبلاگ آپ بشه !!!!!!!!!!!!
مامان آرنیکا
2 تیر 91 19:04
فاطمه عزیز متن زیبایی که نوشتی رو خوندم و کلی لذت بردم از دیدن عکسهای قدیمی چه زیبا حال رو به گذشته پیوند دادی از دیدن اسباب بازیهایی که نگه داشتی هم لذت بردم بازم بهتون سر می زنم