امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

مسافری از بهشت

جشن قدمهایت...

1391/6/21 12:22
1,491 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرکم!

این روزها که دیگر مکان ناشناخته ای در هیچ نقطه ای از خانه ما و مادربزرگت

نمانده که با قدم های کوچکت فتح نکرده باشی...این روزها که دیگر به راه رفتن

قانع نمیشوی و تمام تلاشت را برای دویدن میکنی...این روزها که دیگر آمار قدمهایت 

سر به فلک میکشد و ما دیگر شمردن را فراموش کرده ایم...به یاد می آورم سال 

پیش همین روزها را....روزهای پایان بارداری که با چنان سرعتی از پی هم میگذشتند

که برایم باورش سخت بود...و من مینگاشتم....یک هفته تا پایان...و زیباترین پایانم را...

روزهایی که علی رغم وزن زیاد ولی سبک بال بودم و رها و در انتظار در آغوش 

کشیدن موجود نازنینی که نه ماه تمام درونم را به عطر وجودش معطر کرده بود...

هنوز پس از گذشت یک سال تمام گاهی تکان خوردن های تو را در بطنم حس میکنم..

و دست میکشم بر خطوط عاشقانه آرامگاه نخستینت که سرسختانه قصد دارند 

به یادگار برایم بمانند...آنچه دیگرانش ترک های پوستی بارداری مینامند برایم یاداور

یکی از شیرین ترین دوران های زندگیم است ...

جنین کوچک سال گذشته ام...نوزاد نازنین روزهای پاییزم...شیرخوار روزهای سرد

زمستانم...و نوپای شیرین این روزهایم...دوستت دارم عاشقانه...

پدری دارم با دلی نازکتر از بلور که بارها برایم خاطره آن روز را تعریف کرده است که پدری 

برای برداشتن کودک یک سال و چند ماهه اش به مهد می رود و مربیان مهد به

او می گویند که نازنین دخترش امروز اولین قدم های لرزانش را برداشته است...

و آن دختر کوچک که آن روز پیراهن زیبای بنفشی به تن داشت من بودم و پدری 

که همیشه حسرت دیدن نخستین گام های دخترکش را به دل داشت پدر من بود...

و من همیشه در هراس از ندیدن نخستین هایت...اما خدای مهربانم همواره

نخستین هایت را خالص و ناب به من هدیه کرده است...نخستین لبخندت...نخستین

قهقهه ات...نخستین غلتیدنت...خزیدنت...چهاردست و پا کردنت...ایستادنت...

و نخستین گام های لرزانت...آن قدر مشعوف گام های کوچک و شیرینت بودم

که ابتهاج درونیم را بدل به جشن کوچکی ساختم ...جشن قدم هایت...

..............................................................

 

اثر انگشت امیرحسین رو پایین پاشنه سیر کنین!

 

کیک شکلاتی به شکل پای تپلی امیرحسین!(کار ناشیانه مامانی!)

 

سالاد الویه پا کپلی!

 

سالاد فصل پا کپلی!

 

ژله خرده شیشه پا کپلی!

 

تهدیگ پا کپلی!

 

همه پا کپلیا یه جا!جهت ارضای کنجکاوی:خورشت فسنجانو نشد شکل پا درست کنم!

 

امیرحسین در حال گرفتن ناخن های پای کیکی!

 

جدیدا وقتی یه چیزی میخوری که خوشت میاد قیافتو اینجوری جمع میکنی!

 

حالا هر چی اون چیز خوشمزه تر باشه قیافت جمع تر میشه!اینجا ماکارونی!

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (28)

زهرا از نی نی وبلاگ213
21 شهریور 91 13:33
به به مامانی آفرین
زهرا از نی نی وبلاگ213
21 شهریور 91 13:33
اولین قدمهات مبارک امیر حسین نازم
زهرا از نی نی وبلاگ213
21 شهریور 91 13:34
دست مامان خانوم مهربون و هنرمند دردنکنه واقعا که خیلی هم خوش سلیقه س
زهرا از نی نی وبلاگ213
21 شهریور 91 13:35
منم این ایده تو حتما واسه محمدپارسا انجام میدم انشاالله البته با اجازه
مامان نیایش
21 شهریور 91 13:44
عالی بود آفرین مامان هنرمند خیلی قشنگه جشنتون الهی که همیشه پانده باشه شادی هاتون مبارک باشه امیر حسین ناز و ملوس و خوش خنده اولین قدم هات استوار باشه همیشه قدم های کوچیک و بزرگت و در پناه حق قدر مامان هنرمند و خوش ذوق و با حوصله و مهربون و دوست داشتنی و. .......هر چی از خوبی هاش بگم کمه به هر حال قدرش رو بدون
مامان نیایش
21 شهریور 91 13:47
چه قدر با مزه شده توی این عکس آخری باید به جای همه پا کپلی ها خود کپلیش رو بخوریم
مامان نیایش
21 شهریور 91 13:58
خصوصی
مامان یاسمین زهرا
21 شهریور 91 16:27
چقدر همه چیز با سلیقه بود قدمهای کوچولوت پر از خیر و برکت عزیزم
زهرا از نی نی وبلاگ213
22 شهریور 91 23:31
سلام ما دو تا پست جدیدگذاشتیم
نانا و نی نی جون
23 شهریور 91 17:24
سلام مامانی برا منم دعا کن نینیم بیاد زودی
مامی امیرحسین
24 شهریور 91 9:54
سلام. مبارکه یه عالمه ماشالله به این سلیقت. عکسارو ذخیره کردم تا برای امیرحسین هم درست کنم. مبارکه گل پسرمونم باشه این قدمهای اول. ایشالله تو تمام زندگی محکم قدم برداره.
مامی امیرحسین
24 شهریور 91 11:45
ماشالله. چقدر شیرین شده پسلی واست امروز دعا کردیم. وقتی با همسرم و پسرم دور هم بودیم. اون شیر می خورد و پدرش ماساژش میداد. بابایی اسمها رو میگفت و دعا میکرد و ما آمین میگفتیم. دعا کردیم پلست سالم باشه و خانوادتون گرم دلتون خوش باشه
زهره
25 شهریور 91 13:16
سلام هزار ماشاءالله عجب قلمی دارید شما. آدم رو به شدت می بره توی حس نوشته هاتون. با خوندن نوشته هاتون اشکم در میاد خوش به التون که حس مادری رو تجربه کردین و اینقد نگاهتون به همه چیز زیباست. همه ی مادرها عاشقند اما این عشق رو بهه راحتی می شه از قلم شما تا عمق جان حس کرد و آرزو کرد که کاش زودتر مادر میشدم. برای ما هم دعا کنید که زودتر شرایط مهیا بشه و از این دوری رها بشیم. با اجازه لینکتون میکنم.
خاله صبا
25 شهریور 91 21:25
مبارک باشه عزیزم ایشالا که با پاهای نازت همیشه بهترین راهارو بری دست مامان گلت هم درد نکنه
جوجه نارنجی ما
26 شهریور 91 0:30
عزیز دلم ایشالا تو زندگیت همیشه قدمهای بزرگ و با هدفی برداری جشن قدمت مبارک.مامانی عزیز خسته نباشی شما هم واسه خودت یه پا هنرمند هستیااااااااااااااااااااااا
مامان امیر رضا
26 شهریور 91 17:13
مبارکه این یه رسمه که واسه اولین قدم جشن میگیرید چه جالب
مادر کوثر
28 شهریور 91 8:41
سلام عزیزم عیدتون مبارک بروزیم
مادر کوثر
28 شهریور 91 8:42
راه رفتنش مبارررررررررررررررررک چه عکسایی هنرمنددددددددددددددد
نسرین مامان سپهر و صدف
28 شهریور 91 18:13
واااااااااااااای امیرحسین جون چه مامان هنرمندی داری.دستت درد نکنه مامان باذوق
مامان علی
29 شهریور 91 21:44
مبارک باشه اولین قدمهات امیرحسین عزیزم : قدمهات در مسیر سبز زندگی محکم و استوار. چه خوردنی دوست داشتنی شدی توی این عکسا! همواره نامی و پاینده باشی گلم .دوستت دارم قربون صورت مهربونت بشم شازده
مامان علی
29 شهریور 91 21:47
فاطمه عزیزم مبارک تو هم باشه اولین قدمهاش امیدوارم تمامی قدمهاش محکم و پر قدرت توی بهترین مسیر زندگیش باشه.دست گلت درد نکنه واقعا که همه جوره هنرمندی .فکی کنم لازم نباشه بگم که مث همیشه شیرین نوشتی . من چه دوس داشتم اینهمه پاهای کپلی رو مخصوصا اون پاکپلیه آخری رو
مامان محمد و ساقی
30 شهریور 91 19:11
تولدت مبارک
یلدا
4 مهر 91 11:53
امیرحسین عزیزم ببخشید دیر تبریک گفتم خاله.... شیرین تر از عکسهات هستی... هرچند که زیاد خاله رو تحویل نگرفتی اما من خیلی خیلی دوست دارم... چون جدا از امیرحسین بودن, تو فرشته ی فاطمه و پوریا هستی... می بوسمت...
ثمین
16 مهر 91 11:20
سلام عزیزم چ خوشکل کار کردین! افتخار میدین که هنرمندیتون رو بزارم در ژورنال دنیای نفیس با اسم خودتون و لینک وبلاگتون؟
مریم
2 آبان 91 11:47
سلام طرز تهیه ژله و قالب زدن آن را توضیح میدهید
فاطمه
2 آذر 91 8:52
سلام عزيزم ميشه كمكم كنيد در مورد ژله و ته ديگ و كيك پا چطور قالب زديد ميشه راهنمائي كنيدممنون ميشوم
راحله
2 آذر 91 11:07
فاطمه جوووووووووووونم من واسه این پست نظر گذاشته بودم مطمئنم پس کوش؟ به هر حال هر چند دیره ولی بازم مبارکه هوراااااااااااااااااااااااا
منصوره
2 آذر 91 19:15
سلام مبارک باشه ، انشاا... که دربهترین مسیر زندگیت قدم برداری و خداوند مادر مهربانت را حفظ کند