چی کجاست؟
معمولا پوریا سعی میکنه صبح هایی که من قرار نیست برم سر کار آروم و پاورچین حاضر
بشه تا من بیدار نشم و از من مهمتر امیرحسین هم بیدار نشه.ولی اونروز صبح خش خش
های پوریا تمومی نداشت!من که بیدار شده بودم.فقط میترسیدم امیر هم بیدار بشه و اونهمه
برنامه ای که تو ذهنم ریخته بودم طی مدت خوابش انجام بدم به باد فنا بره.خلاصه دیدم کار بالا
گرفت و یه صداهای عجیب و غریبی میاد !بالاهره خودمو از روی تخت کندم و اومدم بیرون .دیدم
پوریا نشسته سر سبد اسباب بازیای امیر و دونه دونه اسباب بازی ها رو درمیاره پرت میکنه اینور
و اونور!گفتم عزیزم الان وقت بازیه؟
مستاصل گفت الان دقیقا سه ربعه دارم دنبال سوویچ ماشین میگردم!خلاصه امیرم که دیگه بیدار
شده بود و کیف میکرد از این بسیج همکانی برای یافتن سوویچ!خلاصه پس از مدتی گشتن دیدیم
خان والا سوویچ رو توی کیف مامانش جاسازی کرده!
بله این داستان به همینجا ختم نمیشه و هر روز برای یافتن یه چیز جدید که معمولا حیاتی و مهم
هم هست باید کل زیر مبلها،کابینتها،گاز،یخچال ...و داخل کابینتها ظرفشویی لباسشویی،
کیف ها ، سبذ اسباب بازی ،کشوها ...رو بگردیم!!!
الان درست یک هفته است که دسته کلید من کهکلیدهای خونه و منزل پدری پوریا روی اون
بود گم شده و من علاوه بر همه جاهایی که ذکر کردم خیلی هز جاهایی که ذکر نکردم و اصلا
جا نیستن که قابل ذکر باشن رو گشتم!حتی سطل آشغال!دیگه فقط تنها چیزی که به ذهنم
میرسه اینه که امیرحسن اون کلید ها رو به عناصر سازندشون تجزیه کرده باشه و عناصر رو هم
صاف توی سوراخ توالت انداخته و سیفون رو کشیده باشه!!!
...................................................
یه عادت عجیب دیگه که نمیدونم چطور تو کتش رفته اینه که همه چیز رو میبره میندازه تو
سینک ظرفشویی!حالا مهم نیست که اون چیز مثلا کتاب باشه که خیس و خراب بشه
یا لباس باشه یا واقعا ظرف باشه!
................................................
میگم اون بازی ایران و استرالیای معروف رو یادتونه؟اون فرار خداداد عزیزی و سرعت
فوق العادش و گل زیبایی که زد یادتونه؟حالا ما روزی چند بار این فرار سریع رو تو خونه بازسازی
میکنیم!کی؟ خوب با گفتن یه سری جملات امیرحسین میشه خداداد و فرار میکنه با همون
سرعت باد!منم قیافم شبیه همون دروازه بان استرالیا میشه که پهن شده بود رو زمین
و هاج و واج نگاه میکرد!!!
اون جملات چین حالا که استعداد ورزشی پسر منو شکوفا میکنن؟
وقتی یه چیز غیر مجاز تو دهنش باشه و مامان بپرسه امیری چی تو دهنته؟
خداداد(امیر): فرار....
وقتی پوشک قراره عوض بشه و امیر مامانو حوله بر دوش میبینه که میگه امیر بریم دستشویی؟
امیر:فرار.....
وقتی مامان بره حموم و از اون دور بگه امیر بیا تو رو هم بشورم...
امیر: فرار با چهارتا پای اضافی!
..........................................................
نزدیک تولد امیرحسین میشیم و من بازم قصد دارم ببرمش آتلیه.البته این سری یه آتلیه
دیگه میبرمش که یکم جوش بچه گانه تر باشه و بک گراندهای شادتری داشته باشه.اونروز
داشتم به همین فکر میکردم که یاد یه خاطره افتادم...
پارسال که دنبال آتلیه ی خوب میگشتم اسم چندتاشو بهم دادن که برم کاراشونو ببینم.
یکیشون که خیلی هم اسم در کرده جای تقریبا چپی بود.کلی گشتم تا پیداش کردم.آیفون
تصویری داشتن.زنگ زدم یه آقایی آیفونو جواب داد...
- بفرمایین
-سلام آقا
- سلام بفرمایین
- آتلیه ماهک اینجاست؟
- بله بفرمایین!
من که تعجب کرده بودم چرا در رو باز نمیکنه یکم ناراحت هم شدم.
- یه وقت برای عکاسی میخوام
- برای کی میخواین؟
- فرقی نمیکنه هر وقت شما بگین.
- یعنی نمیدونین مراسمتون کی هست؟
- نه مراسم خاصی نیست چند تا عکس میخوام فقط
- باشه اجازه بدین من چک کنم!
- نمیشه من نمونه کارهاتونو ببینم؟
- نخیر نمیشه!
- آخه چرا؟
-نمیشه دیگه خانوم درست نیست
- مگه چه ایرادی داره؟
- بهمون گیر میدن .شما خودتون باشین اجازه میدین؟
- من از خدامم هست اینقدر عکسها خوب دربیان که مدل بشن
- به هر حال نمیشه
- خوب بدون نمونه کار که نمیشه من خوشم از این کارهایی که تو بک گراند با فتوشاپ
عروسک اضافه میکنن و اینا نمیاد!
- عروسک؟
- بله دیگه عروسک
- به عکس عروس عروسک اضافه میکنن یا داماد؟!
آقا منو میگی....
تازه فهمیدم این چی میگه من چی میگم!سرخ شدم سفید شدم سبز شدم....
گفتم آقا به عکس بچه!
گفت اصلا ما عکاسی کودک نداریم!!!
حالا جون من این مکالمه رو یه بار دیگه بخونین و فکر کنین که اون آقا فکر میکرد من عروسم!!!
..................................................................
اما دوتا خبر خیلی خیلی خوب رو این آخرش بدم که حقا و انصافا یه کیک فوق شکلاتی
حقشه.
بابای خوبم موفق شد تو رشته دکترای تاریخ اسلام دانشگاه اصفهان اونم به صورت روزانه
پذیرفته بشه.هوراااااااااا
و خبر خوب دوم اینکه سعیده جونم دوست عزیز و مهربونم هم موفق شد تو رشته ی
دکترای تخصصی بافت شناسی داشگاه ارومیه روزانه قبول بشه...هورااااااااا
دلم میخواست با هزارتا شکلک قلب و تشویق احساسات درونیم رو از این دوتا خبر خوب
نشون بدم و بگم که چقدر چقدر چقدررررر خوشحالم که این دونفر که هردوشون عاشق
ادامه ی تحصیل بودن به خواسته ی قلبیشون رسیدن و همه رو خوشحال کردم.
برای هردوشون ارزوی یه دوران تحصیل بی دردسر با نمره های عالی رو میکنم و اینکه از
این تحصیلشون بهترین بهره ها رو ببرن و کیک شلاتی هر دوشون محفوظه!
.........................................................................
بالاخره مهمونی های من فعلا تموم شدن.قرار بود پنج تا مهمونی بدم که فعلا چهارتاش
برگزار شد.ا لطف هایی که به کارای ناشیانه ی من داشتین ممنونم.یه سری از دوستان
دستور بعضی از غذاها رو خواسته بودن.باید بگم من همه ی کارهام اینترنتی هست
یعنی دستور همه ی اینا توی نت هست.حالا یا مامای سایت یا چف طیبه.
من براتون لینک هم قرار میدم تو ادامه ی مطلب و سعی میکنم به زبان ساده و همراه
با تجربیات خودم و البته فوتهای کوزه گری که حاصل چندین تجربه ی ناموفق و ساعتها
خوندن صفحات فرومهای مامی سایته رو قرار بدم.حالا فعلا عکسهای مهمونی سومم رو
داشته بشین!
دستمال سفره
ژله خرده شیشه برعکس
نمای بغلش
کرپ گل سرخ برای پیش غذا
و سالاد رنگین کمان که فکر میکنم ایده ی خودم بود!چون عکسی ازش ندیدم تو نت.قسمت
آبی کلم سفیده که با رنگ خوراکی آبی رنگش کردم
پی نوشت:
نمیدونم چرا جدیدا جنین فضای رخوتی نی نی وبلاگ رو فرا گرفته.اکثر لینکهام غیر فعالن و گاهی
تا ماه هاست که آپ نکردن.از اونایی که وب خودشونو آپ نمیکنن دیگه میشه انتظار داشت برای
من کامنت بذارن؟
بعضی ها هم اهل آپ کردن هستن .منم بهشون سر میزنم ولی اونا نه اهل سرزدن هستن و نه
کامنت گذاشتن.یبار به یکیشون که اتفاقا وبش رو هم دوست داشتم و نوشته هاشو،گفتم ما همیشه
خدمت شما میرسیم .وبتونم دوست داریم اما انگار شما گذارتون طرفهای ما نمیفته...قابل نمیدونین؟
باز هم نیومده بود وبم و همونجا زیر کامنت خودم نوشته بود : ما وقت نداریم!
خیلی بهم برخورد...نیست من بیکارم؟کار خونه و بیرون و بچه ندارم؟حداقل با یه لحن دیگه میگفت...
منم تعلل نکردم و درجا از توی لینکام حذفش کردم.وقتی هم کسی مثلا بیشتر از یه ساله بهت
سر نزده و خودشم آپ نکرده و از تو لینکات حذفش میکنی بعد یه سال میاد گله میکنه که چرا
منو حذف کردی!
خوب بعضی دوستان هم هستن که اصلا وبلاگ ندارن...ولی کم لطفن دیگه...تنبلیشون میاد کامنت
بذارن.بعدا حضوری هم که آدمو بعد یه سال میبینن میگن ما همیشه بهت سر میزنیما.میگم
خوب عزیز دلم من از کجا بدونم که سر میزنی؟این میشه یه ارتباط یه طرفه که به مرور آدمو خسته
میکنه.مثل اینکه تو صبح تا شب با ذوق برای یه دیوار حرف بزنی و جوابی ازش نشنوی.بالاخره
یه روز ساکت میشی دیگه.من نمیگم یه وبلاگ توپ دارم و همه براش غش میکنن ولی واقعا
برای نوشتن یه پست شاید بیشتر از دوساعت وقت میذارم.وسط اینهمه تنگی وقتم.خوب اگه
بدونم قرار نیست مخاطبی داشته باشه خیلی راحت و روزانه توی دفترم مینویسم.اگه قصدم
فقط ثبت خاطرات امیرحسین باشه راه های دیگه ای هم هست...اگه برای شما مینویسم
از شما هم انتظار دارم فقط نخونین و برین...روی صحبتم البته بیشتر با نزدیکان خودم هست.
حتی همسر گرامی! ....بماند...من سعی میکنم مینیمال بنویسم ...بین خطوطم
فاصله بذارم که چشم خواننده خسته نشه.طولانی نباشه که اذیت بشه .عکس داشته
باشه که یکنواخت نباشه...از غصه هام خیلیییی کم مینویسم تا کسی که پستمو میخونه
غمگین از اینجا نره...من همه جوره مخاطب رو در نظر میگیرم ولی انگار ....بماند...
خوب اگه به همین منوال پیش بره یه تجدید نظرهایی میکنم و توقعمم میارم پایین...
اما ژله خرده شیشه:
برای ژله بروکن گلس یا خرده شیشه ی اصلی باید شما چند رنگ ژله رنگی که ترجیحا
رنگهای تندتری داشته باشن رو انتخاب کنین.به جای دو لیوان اونها رو با یه لیوان آب فقط درست
کنین.که سفت تر باشه.یعنی فقط یه لیوان آب جوش .آب سر اضافه نکینن.تو ظرفهای
مسطح بریزید و اجازه بدید خوب ببنده.بعد به صورت نگینی برش بدین.اندازه ی نگینها یا
مربعا دست خودتونه.هه رو با هم توی قالب بریزین.برای ژله ی پایه باید از آلوورا استفاده کنین
که بیرنگه.بعد به جای آب سردش بستنی آب شده یا شیر بریزین که من بستنی روترجیح
میدم.و روی خرده شیشه ها یا ژله های رنگی بریزین و ظرف رو تکون بدین تا ژله ی پایه لابلای
خرده ها رو پر کنه.
اما ژله خرده شیشه:
برای ژله بروکن گلس یا خرده شیشه ی اصلی باید شما چند رنگ ژله رنگی که ترجیحا
رنگهای تندتری داشته باشن رو انتخاب کنین.به جای دو لیوان اونها رو با یه لیوان آب فقط درست
کنین.که سفت تر باشه.یعنی فقط یه لیوان آب جوش .آب سر اضافه نکینن.تو ظرفهای
مسطح بریزید و اجازه بدید خوب ببنده.بعد به صورت نگینی برش بدین.اندازه ی نگینها یا
مربعا دست خودتونه.هه رو با هم توی قالب بریزین.برای ژله ی پایه باید از آلوورا استفاده کنین
که بیرنگه.بعد به جای آب سردش بستنی آب شده یا شیر بریزین که من بستنی روترجیح
میدم.و روی خرده شیشه ها یا ژله های رنگی بریزین و ظرف رو تکون بدین تا ژله ی پایه لابلای
خرده ها رو پر کنه.
برای ژله ی خرده شیشه ی برعکس شما باید خرده ها رو با بستنی مات کنین و ژله ی پایه
رو شفاف نگهدارین.و مسلما اگه قالب بزنین زیباتره.من از قالب قلب استفاده کردم.
اما فوتهای کوزه گری:
برای اینکه بستنی سرد در ژله ی گرم نبره و دون دون نشه باید همون وقت که آلوورا رو
توی آب جوش حل میکنین بستنیتونو از فریزر بیرون بذارین.تقریبا یک ساعت و نیم طول میکشه
تا آلوورای جوش و بستنی سرد هر دو به دمای محیط برسن و دیگه خیالتون راحت بشه.
در اینصورت به هیچ وجه ژله بستنیتون خرده ها رو آب نخواهد کرد ولی اگه ذره ای گرم باشه
خرده های آسیب پذیرتون آب میشن و ....
برای ژله خرده شیشه ی برعکس هم این نکنه رو رعایت کنین.که حتما آلوراتون خنک خنک
خنک شده باشه.یوقت نذارینش تو یخچال!میبنده ها!
نکته بعدی اینه که اگه میخواین خرده هاتون در سطح کار دیده بشن مثل اون قلب ها،لازمه
که خرده ها رو کف ظرف بچینین و آروم از بغل قلب ژله ی پایه بریزین یه لایه نازک و بذارین
یه ربع تو یخچال تا نیم بند بشه موراقب باشین کامل نبنده که از لیه بعدی فاصله میگیره.حالا
بقیه خرده ها رو بچینین روی هم و ژله ی پایه رو بریزین روش!همین!
نکته ی سوم اینکه اگه برای برگشتن ژله از قالب مشکل دارین البته فقط برای قالبهای صاف
من امتحان کردم.کف قالب رو چرب کنین و یه سلفون رو با حوصله کف قالب پهن کنین.
دیگه برگشتن ژله تون صد در صد قطعیه.بعد برگردوندن آروم سلفون رو از سطحش جدا کنین.
.......................................
رولت اسفناج:
این دستور لیلی جون خاله ی مهربونمه:
اسفناج یک کیلو
تخم مرغ پنج عدد
آرد یک پیمانه
شیر یک پیمانه
سس مایونز و کالباس به میزان لازم
نمک و فلفل
برگهای اسفناج رو خوب ریز کنین.ریز ریز.من ریختم تو غذاساز. باید برگها خیس نباشن تا تو غذاساز
خوب ریز بشن ها!بعد تخم مرغ و شیر و ارد و نمک و فلفل رو اضافه کنین.یه مایع شل مثل کرپ به
دست میاد.من برای راحت تر شدن کارم تو هپی کال درستش کردم.یه لایه نازک از مایع رو تو هپی
کال که فقط چربش کردین(روغن زیاد برای سرخ کردن نه.)میریزین.میذارین کرپتون ببنده.بعد دورشو
آزاد کنین و در هپی کال رو هم چرب کنین .حالا برش گردونین.وقتی دوطرف کرپتون بست و سرخ شد
حالا بذارین توی سینی خنک بشه.بعدش سس مایونز به سطحش بمالین و کالباسها رو بچینین
روش.و از ضلع بزرگ مستطیل رولش کنین.فوت کوزه گری این مرحله اینه که کالباس رو تا آخر نچینین
تا وقتی رول کردن به آخر میرسه فقط سس مایونز اونجا باشه که باعث چسبیدنش بشه.حالا بذارین
یخچال تا خنک بشه و خودشو بگیره.حالا میتونین برشش بزنین.من با این مواد توی هپی کال بزرگ
چهارتا کرپ بزرگ گرفتم که نهایتا بهم چهل تا رولت داد.یعنی هر کرپ ده تا رولت.ساده و خوشمزه!