ده روزگیت مبارک!
سلام پسرکم! ده روزگیت مبارک...اصلا نمیدونم این ده روز چطور گذشته که من نفهمیدم.امروزاومدم تا تو نازنین بیدار نشدی برات از خاطره روزی بنویسم که به دنیا اومدی...اول بذار از همه خاله های خوبت که اومدن و کامنت گذاشتن تشکر کنم.از همه اوناییکه به یادم بودن و برام دعا کردن و منم به یادشون بودم... چهارشنبه 30 شهریور 90: نمیشد گفت استرس داشتم.معمولا من برای امتحانای بزرگ استرس ندارم!مثلا برای کنکور یا امتحان پرانترنی یا ازدواج یا زایمان!اما خوب یه نگرانی کوچولو که حقم بود مگه نه؟وقت بیرون رفتن از خونه مامان از تو حلقه یاسین ردم کرد و یه استکان آب ریخت پشت سرم جلوی در آسانسور! فکر میکردم وقتی برم تو زایشگاه و وسایلمو تحویل بدم...
نویسنده :
فاطمه مامی امیرحسین
13:11